سلام من پریود بودم خونه مامانمم بعد چون سه روز اول دل درد میشم
شوهرم اومد اینجا شام خورد گفت فردام میرم سرکار تو اگه میخوای اینجا بمون امشب فردا اذیت نشی
منم دلم نمیخواست بمونم دلم میخواست برم خونم هم کنار شوهرم باشم هم کار داشتم
ولی شوهرم اینو گفت ناراحت شدم و اول گفتم نه میام ولی بعد نظرم عوض شد
با خودم گفتم شوهر مردم با اشتیاق میگن کنار زنمون باشیم این بهم میگه بمون نیا
خلاصه بهش گفتم پس من میمونم تو برو
خیلی بغضم گرفت و ناراحت شدم