رفته بودم ی جایی که همه رفیقا دوستاشونو سوپرایز میکنن روز تولدشون ی دختره ی ساکتیم بود
اینم دوستش بهش هرچی از دهنش دراوند گفت، مثلا زشت و پرحرف و یکیم زد تو گوشش اینم ب شدت ناراحت بود و رفت ی جا نشست و زل زد به کیکشو اشکاش میریختن اروم و اینقد نگاه شمع کیکش کرد تا خودش خاموش شد بعد کیکشو ریخت سطل زباله و رفت نشست رو صندلی و توی زانوهاش گریه میکرد و نفرات بغلیش سرشونو گذاشته بودن روی شون رفیقاشون اینم سرشو گذاشت رو دیوار سخت جدی دلم براش سوخت😭