پنجاه روز مامانم فوت شده بماند که شوهرم اصلا همراهم نبود یعنی من هیچ حمایت عاطفی از سمت این آدم نشدم
و خیلی اذیتم کرد
اما با این حال فقط سکوت کردم
به نقطه ای رسیدم که اصلا حتی دلم نمیخواد حرف بزنم
افسرده شدم و تا خودمو جمع و جور کنم طول میکشه
امروز از محل کارش پیام داد که آره با من لجبازی میکنی بچرخ تا بچرخیم منم گفتم من لجبازی با تو ندارم فقط حالم خوب نیست
ولی اگر میخوای بدونی ناراحتم ازت یا نه قطعا ناراحتم و خودت میدونی چرا
گفت اکی اسباب کشی تموم بشه ( داریم جا به جا میشیم )
بعد تصمیم بگیر با من زندگی کنی یا نکنی
گفتم من دارم زندگی میکنم اما اگر تو درکی از سوگواری برای عزیز نداری مشکل خودته....
و دیگه هم صحبتی نداشتم باهاش
واقعا یعنی چی چرا انتظار داره بعد مرگ مادرم به این زودی به خودم بیام ؟
واقعا چیکار کنم با این آدم زبون نفهم