بچه ها شوهرم هی هر سری میگفت خب بطریها رو جدا بزار،هم کیسه زباله خیلی پر نمیشه،هم ذره ذره جمع میشه بعد میدم هر چند کم۲۰۰/۳۰۰تمبشه میدم بچه بندازه قلکش
منم جمع کردم،یه گونی خیلی بزرگ پر شد(فک کنم کونی۳۰کیلویی اندازش ولی وزنش نمیدونم)
داخلشم اسباب بازی های شکسته سبد میوه و بطریها
بعد پدر شوهرم یه شب اینجا بود برد(با این که تو پله های بالا بود و مشخص نبود)
یه سری هم قبل جمع کردممسافرت بودیم اومده بود برده بود
خیلی زورم گرفته چون اینا هزار تومن هم کمک ما نکردن تا حالا،