ببین اینکه بیرون بکنن داستانش فرق داره . اینکه من انتظار داشته باشم اموالش رو بده به من یا اگه هر چی به خواهر برادرم میده به منم بده خیلی زشته
منم پدرم برای برادرم خونه خریده بود از بچه گیش . بعد از ازدواج ، خانم برادرم میگفت اینجا کوچکه و اذیت بود ،مامانم طلاهای رو فروخت و خونه شون رو بزرگ کردن به نام زنداداشم و داداشم هم گردن که دلشون گرم بشه
از منو خواهرم فقططط تشویق دیدن و بس ، تازه هی میگیم به بابام مغازه رو هم بده به داداش
والا عجیبه چطور بچه ها که هیچ عروسی به خودشون اجازه بدن توی تصمیم بزرگتراشون دخالت بکنن