مامانم رفته بود خرید شیر گرفته بود تو پلاستیک بود، داد دست داداشم اونم خرابکاری کرد پلاستیک شیر پاره شد همشون ریختن کف آشپزخونه
من بلند شدم رفتم آشپزخونه رو تمیز کنم فقط به داداشم گفتم ایقد سرت تو گوشیه یه دستی پلاستیک شیر و گرفتی
خونه رو به کثافت کشیدی ، مامانم جیغ و سر وصدا و فحش خدامرگ ب دوتاتون بده فلان و اینا
منم طی آشپزخونه رو پرت کردم گفتم چیکار داری ب من فحش میدی خودت تمیز کن اصلا
دیگه دعوامون شد حالا هی میگه زنگ میزنم شوهرت ( تو دوران عقدیم)
چند تا حالا اینکار رو کرده تا تو خونه بحث مون میشه زنگ میزنه شوهرم