سلام بچه ها شیش ساله ازدواج کردم اما قد بیست سال مشکلات داشتم همه جوره سمت خانواده ها و خودش تا این مدت چنبار چهارمرنبه خیانت پیدم که البته ثابت نشده موند و زیربار نرفت الان اصلا بهش اعتماد ندارم اما بعلت وجود پسر دوسال ونیمم و اقساط خونم ک پرداخت میکنه باهاش روزارو میگذرونم
اصلا ادم رمانتیکی نیست نه محبت داره نه بهم غیر از همون قسط ها خرجی میده البته کم و بیش خریدهای روزانه رو میکنه بااین وجود خیلی بددهن و خشن وعصبی هس کلا درروز شاید درحد نیاز دوجمله باهم حرف بزنیم اونم با پرخاش خسته شدم نمیدونم جکارکنم
عزيزم اين مشكلات كم و بيش تو زندگي ها هست، به هر حال اين اقا نقاط مثبتي هم داشته كه باهاش ازدواج كردي، مثبت فكر كن و براي كيفيت زندگيت تلاش كن، مثلا برو پيش مشاور ، يا سعي كن صبور باشي تو دعواها و و بحث رو تو خاتمه بدي و ... اينجوري به مرور زمان مشكلات حل ميشه و بخ ارامش ميرسي
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
وقتي خونه از خودته خيلي راحت ميتوني يه كار پيدا كني ، با حقوقت هم قسطاتو بدي هم خرج خودتو و بچه ات، ولي به خدا طلاق پايان مشكلات تو نيست، همسرت ممكنه تو رابطه با تو كم كاستي داشته باشه اما دخترت به وجودش احتياج داره، به خاطر دخترت براي زندگي ات تلاش كن
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی