سلام من ۲۰ سالمه خیلی خشکلم بخدا انقد خواستگار داشتم با همسرم ازدواج کردم دیگه نمیدونم چی شد خوشم آمد ازش خونه داره طبقه بالا خونه مادر شوهرم
به بار سقط داشتم وقتی سقط داشتم اصلا کنارم نبود اصلا حمایتی نمیکرد خیلی خوبه ولی بعضی اوقات علکی قاطی میکنه حرف زور میزنه میگه منو بزن با دوستاش میره بیرون زیاد اصلا نمیدونم دیگه دوسش ندارم الا هم باردارم
نمیدونم چمشده آخه
خیلی به عمه ام حسودی میکنم خیلی شوهرش خوبه معلومه انقد هم خشکله شوهرش اصلا
همش میگم کاش ۲۵ اینجوری میشدم ازدواج میکردم
بگین چمشده