دخترم عزیزم ولی دوتا دامادمون اینجور بودن یکیش حتی درو رو خواهرم میبست ب خونه قفل میزد داماد بزرگمون با یه بچه بالای بیست پنج هنوزم ک هنوزه نمیزاره خواهرم تنها جایی بره یکی نگاه خواهرم کنه میگ تقصیر اونه نگاش کردم. حالا مثلا عاشقانه ازدواج کردن
خدا بزرگتر از ارزوهای ماست توکل به خودش نه بنده بیخودش