2777
2789
عنوان

چقدر از بچه جاریم بدم اومد

| مشاهده متن کامل بحث + 450 بازدید | 39 پست
گفتیدبابچه چهارماهه اینکاروکنه؟ خب یکم بدجنسی توی حرفت حس کردم

هست دیگه

باید به بچه بگی نباید با بچه های کوچیک بازی کنه

نه اینکه شیرش کنی خواهر برادر خودشو به فنا بده

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

ب حرف تو گوش کرد چرا از اون بدت بیاد.طفلی ب حرف زنعمو گوش کرد

نامردی کردی ولی خودتم 

کاری ک برای بچه ۹ماهه ات بد میدونستی گفتی برو با بچه ۴ماهه بکن

والا منم از شما بدم اومد

ببخشیدا

لطفا دعا کنید شوهرم کار پیدا کنه هوا سرد شده پیک موتوری سختا. بیزحمت بازم دعا کنید زودتر بریم پیش شوهرم.

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

حالا چرا برای تو قیافه گرفتن.الان اونجایی یا برای قبله

اسی مقصره دیگه

چطور متوجا نشدی

لطفا دعا کنید شوهرم کار پیدا کنه هوا سرد شده پیک موتوری سختا. بیزحمت بازم دعا کنید زودتر بریم پیش شوهرم.

این وقت صبح کی حال داره با جاری رو به رو بشهبچه جاری هم مثل خود جاری گربه صفته

دقیقا

پسر بزرگه جاریم رو شوهرم و خودشون تعریف میکردن چقدر براش هدیه میگرفته چقدر با خودش میبردش اینور و‌اونور من بعداز ازدواج سر یه حرفی گفتم ببین اگه مامانش بگه به عمو سلام نکن نمیکنه ها واقعا هم همین شد پسر چهارده پونزده ساله یه روز دیگه به همسر من سلام نکرد

 نظرات ما از پرسه زدن در شبکه های اجتماعی سرچشمه میگیرن ،نه مطالعه کتاب ها ....این تقلید از دانایی ،درواقع الگوی جدید نادانی است ........... اینستاگرام پرشده از رقص یه مشت زن و شوهرخل و چل که باقر کمر،صاحب خونه و ماشین میشن،اونوقت دانشگاه رفته هامون یا تو اسنپ کار میکنن یا پیک موتوری........

جاریت چیزی نگفت؟ کار اون بچه ۸ ساله غلطه 

اما شما چ وجدانی داری اون بچه ۴ ماهه رو بهش تعارف کردی ببره باهاش بدوه

ﻭ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺩﺭﻭﻏﻲ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ ﮔﻮﻳﺎﻱ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ : ﺍﻳﻦ ﺣﻠﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﺍم ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺰﻧﻴﺪ [ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻠﺎﻝ ﻭ ﺣﺮﺍم ﺣﻜﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ ] ; ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ  ﺑﻨﺪﻧﺪ ، ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ .(١١٦نحل)                              دوجمله از  #مالکوم_ایکس"اجازه ندهیم کسی که به ما ظلم می‌کند قواعد بازی را تعیین کند"."اگر نفهمید آمریکا در دنیا چکار می‌کند، نمی‌توانید بفهمید در کشور خود چکار باید بکنید".

هست دیگهباید به بچه بگی نباید با بچه های کوچیک بازی کنهنه اینکه شیرش کنی خواهر برادر خودشو به فنا بد ...

وقتی مادر بیشعورش هیچی نمیگه ی ساعت داشت بچمو اینور اونور میکرد من فقط مراقب بودم هی گفتم بذارش زمین مادرش فقط مبخندید 

دقیقاپسر بزرگه جاریم رو شوهرم و خودشون تعریف میکردن چقدر براش هدیه میگرفته چقدر با خودش میبردش اینور ...

آدم محبت به گربه بکنه به جاری نکنه 

من اونقدر محبت کردم بهش موقع اسباب کشی کف خونه ش هم تمیز کردم ناهار دعوت کردم موقع اسباب کشی 

ولی یه آب گرم دست من ندادن موقع اسباب کشی ما یه زنگ هم نزدن 

منم قطع رابطه کردم

خواهر خودشو بلند کرده بود شوهر تو چرا داد زد

دختر کوچولوم ۹ سالشه تشنج کرده وقتی ۶ ماهش بود و اون تشنج بدون تب کرد رو نغزش خیلی اثر گذاشته خیلی براش ناراحتم جیگرم خون💔شوهرمم مشکل جسمی  داره میشه برای سلامتیش صلوات بفرستید

جاریت چیزی نگفت؟ کار اون بچه ۸ ساله غلطه اما شما چ وجدانی داری اون بچه ۴ ماهه رو بهش تعارف کردی ببره ...

ب خاطر اینکه وقتی داشت با بچه من اوکارارو میکرد جلو بچشو نمیگرفت اگه خودم حواسم نبود معلوم نبود الان سر بچم چ بلایی اومده لود بااین حال وقتی انقدر زود جو گیر شد سعی کردم برم خواهرشم بگیرم هی گفتم بیا فلان بازیو باهم کنیم

وقتی مادر بیشعورش هیچی نمیگه ی ساعت داشت بچمو اینور اونور میکرد من فقط مراقب بودم هی گفتم بذارش زمین ...

اصن چرا دادی دستش که بخوای بگی بذارش زمین؟

همون اول خیلی محکم میگفتی بچه برای بازی نیست بذارش زمین عزیزم

عمرا اگه میومد سمت بچت

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز