یکساله ، زندگیم زندگی نشده
یکساله بدبختی
دو پله میرم جلو ، شش تا میام عقب
دوباره همه چی میره از اول
عاشق بودم
دوسش داشتم
دلم میخواست بچه داشته باشم ازش ، نشد
الان با یکی دیگه ست
البته نه فقط با یکی
با خیلیا بوده و هست و رابطه داره
ولی میدونی چیه ؟
چرا من هیچوقت به چشمش نیومدم
روزی صدبار میگم چی کم داشتم
چرا همیشه با غریبه ها بهتر بود
همیشه آرزو داشتم مثل بقیه دخترا باهام رفتار کنه ، نشد
حسرت همه رو به دلم گذاشت
الان میدونی ؟ دنبالمه !!!
الان افتاده دنبالم
الان اون پیگیره
دست به هر کاری زده و میزنه
تو رابطه میرم باعث جدایی میشه
خاستم ازدواج کنم بهم زد
فقط امروزا دارم به خودکشی فکر میکنم
من که دلشو ندارم
ولی دیگه از خیابون رد شدن برام مهم نیست
آنقدر قهوه میخورم و بعدش قرص که تپش قلب بگیرم و ایست قلبی کنم
ولی ظاهرا هنوز اجل وقتش نیست ...
واقعا دلم مردن میخواد
میخوام بمیرم
من نمیتونم اونو کنار کسی ببینم
اونم نمیتونه
و ما دیگه باهم نمیتونیم :)