شوهرم روزای بیکاری میره مسافرکشی برای شهرستانشون ک نیم ساعت بااین جا فاصله داره قبلا سابقه خیانت داشت حتی هنوزم گوشی مخفی داره ولی راهی ندارم جز اینکه خودمو بزنم ب نفهمی 😔چن سال پیش همون جا کار میکرد ولی خب معلوم شد اقا بای خونه... دوس شدن خوب شد زود فهمیدم کلی قهرودعوا تاطلاق پیش رفتیم تااینکه اینم دیگه نرفت اونجا چن وقت پیش دیگه واقعا تو خرج زندگی موندیم گف میرم کار میکنم منم ب ناچار قبول کردم چون دیدم چاره ندارم قبولم نکنم یواشکی میره اینطوری باز به من میگه ولی خب قرار شد حرف وحدیثی پیش نیاد شماره ای با کسی رد وبدل نکنه تااینکه چن وقت پیش اومد گف ی خونواده ازهمشریاشون ک اتفاقا شناخت هم دارن ازش شماره شو گرفتن وهرجا میرن ب این زنگ میزنن ک بیا وببر چن بار ک زنه زنگ زد دعواافتاد ک کیه وچرا زنگ میزنه شوهرمم میگف بخدا این پیره نوه داره شوهرش شماره مو داه هر جا رفتین به اقا علی زنگ بزنین زنه هم ی بار زنگ میزد ییا دنبال ما ببر فلانجا به ده دقیقه نمیرسید دوباره زنگ میزد کجا موندی خلاصه ما چن بار دعوا کردیم و...هربار شوهرم میگف ن اینا بمن اعتماد دارن اینم بگم کل خونواده اینارو میبره اینور اونور پسراش عروساش وا...شوهرم میگف نمیتونم بگم نزنین بد میشه برام اینا فقط بمن اعتماد دارن اونی ک قبلا دربست میگرفتن انگار بد بوده شوهر این میگه تو مرد خوبی هستی من زن وبچمو باتو تا تهران هم میفرستم بس ک بهت اعتماد دارم .خلاصه من اونروز ازخواهرشوهرم پرسیدم فلانیا چجور ادمایین گف والا ادمای ساکتین به کسی کار ندارن مرده خیلی خویه زنه هم همینطور بولی دخترشون دوبار جداشده اینو ک گف من انگار مردم ی لحظه گفتم چی دختر اونم دوبار جداشده یعنی چی بعد خواهروهرم گف اره مادره وقتی جوون بود زندگی پسرخالشو زد بهم الانم خدا دخترشو اینطوری کرد یعنی علنا من فهمیدم هم مادره زیاد خوب نیست هم دختره یعد ک دوباره زنگ زدن با شوهرم دعوامون افتاد من گفتم نباید ببریشون اون گف پول میدن نمیتونم بگم نمیبرم منم گفتم چرا نگفتی دختر دارن چرا نگفتی دوبار جداشده بخاطر اون داری میبریشون کلی حرف بهم زدیم حتی ی سیلی هم خوردم شوهرم گف ابدومو میبری اینطور نیستاز طرفی مطمئنم چیزی بین اونا وشوهرم نیس حتی مطمئنم شوهرم خودشو جلو اونا اونقد خوووب نشون داده ک نگو ولی خب نمیخام زنگ بزنن بدم میاد اونقد صمیمی حرف میزنه زنه از طرفی دوس ندارم زنگ بزنن اونروز گفتم دوباره بطنن میزنم فحش میدم ولی باز دیدم امروز دوباره زدن نمیدونم چیکار کنیم الان ۴ روزه قهریم سر این از طرفی کوتاه بیام بدتر پررو میشه کوتاه هم نیام قبول نمیکنه
بچه ها بخدا خجالت میکشم دیگه بگم تاپیک کوفتی من رو گزارش بزنید تاپیک آخرمو
شمارشو از گوشی شوهرت بلاککن
چقد بی دلیل و .....
چه شوهر عتیقه ای داری حالم به هم خورد
الان زندگی زهر کردی اخرش که چی
واقعا ارزش نداره این مرد
میخای قایمش کن تو پستو
خودش میخاد بره میتونی جلوشو بگیری
الان جونی چهار سال دیگه روانی شدی ازبس حرص میخوری بیخیال باش بسپار بخدا اخرش همهاینا گندش درمیاد
یعنی بی دلیل گیر میدی
یه بار که زنگ میزنن توهم با شوهرت برو بگو منو برسون فلان جا.
بذار ببیننت و تو هم اونا رو ببینی.
عزیزم درک میکنم دست خودت نیس اعتماد از بین رفته و شما هر لحظه باز منتظر خیانت هستین .
ولی خواهشی که ازت دارم تا وقتی که ندیدی خیانتشو خودتو اذیت نکن ، بزار بره بیاد به خدا اگه چیزی بود از ترسش دیگه نمیرفت اینو مطمعن باش .
من خیلی اینحور کارا کردم ولی تهش خودمو کوچیک کردم .
ماهی و هر چی بیشتر تو دستت فشار بدی زودتر لیز میخوره و میره دقیقا مثل مردا .
الانم اشتی نکن فقط سنگین باش بزار خودش بیاد سمتت وقتی اوکی شدین این بحث و باز نکن .
اگه میاد که چه بهتر .عزیزم یه چیز بهت بگم هیچ چیزی ارزش اینو نداره که زندگیتو خراب کنی یا حال خوبتو بد کنی .
آشتیتو بکن بخند عشق کن اگه هم زنگ زد اصلا واکنشی نشون نده من بهت قول میدم چیزی نیس.
اینو مطمعن باش اگه باز به خیانت فکر کنی اون اتفاق برات میوفته ما هممون داریم با ذهنمون زندگی میکنیم باور کن .
پس فکر خیانتو بنداز دور و خودتو اذیت نکن مطمعن باش اگه خیانتم کنه بالاخره دستش رو میشه پس علکی خودتو اذیت نکن .
