خواهر خدابیامرزم باهم رفتیم جواب کنکورشو ببینیم اونموقع تو روزنامه آگهی میشد دوهزار تومن داد به دکه روزنامه فروشی اونم گشت و بعد گفت قبول نشدی خواهر تو پیاده رو گریه میکرد خیلی چهره معصومی داشت الان یادم میفته قلبم درد میاد بعد یمدت هم سرطان گرفت و جلو چشمم پر پر شد حرف کنکور اینا میشه ناخودآگاه گریه هاش تو پیاده رو یادم میاد کاش من میمردم بجاش