چرا سفر در زمان پدیدهای چنین گیجکننده میباشد؟
۱. پارادوکس پدربزرگ: فرض کنید سوار ماشین زمان میشید (بله، مثلا ماشین زمان الان اختراع شده)، به گذشته سفر میکنید و پدربزرگتون رو (پدری یا مادری، فرق نداره.) قبل از بچهدار شدنش به قتل میرسونید. در نتیجه، یکی از والدینتون هرگز به دنیا نمیاد، در نتیجه شما به دنیا نمیاید. وقتی شما به دنیا نیاید، کسی نیست که پدربزرگه رو بکشه. در نتیجه بچهدار میشه، در نتیجه شما به دنیا میاید. پس سوار ماشین زمان میشید، میرید و پدربزرگتون رو میکشید. یکی از والدینتون به دنیا نمیاد، شما به دنیا نمیاید. پس کسی نیست که پدربزرگتون رو بکشه و...
🤯😵🤕🥴
۲.پارادوکس بوتاسترپ: فقدان منشأ، وجود یک پدیده بدون علت غایی که از نظر علم منطق ناممکنه.
فرض کنید یک نسخه از نمایشنامه هملت، نوشته شکسپیر رو میزنید زیر بغلتون، دوباره سوار همون ماشین زمان کذایی میشید، میرید به دوران شکسپیر و هملت رو میدید دستش، شکسپیر هم همونو منتشر میکنه.
سوالی که پیش میاد اینه که نویسنده واقعی این اثر کیه؟ اگه مسافر زمان کتاب رو رسونده دست شکسپیر و شکسپیر هم همونو منتشر کرده پس این محتوا واقعا از کجا اومده؟
🤯😵🤕🥴
۳. پارادوکس حلقه عِلّی: پدیدهای همزمان هم علت خودشه و هم معلول خودش! شبیه بوتاسترپ به نظر میاد ولی تفاوت داره.
مثلا باز سوار همون ماشین زمان میشید تا یک مخترع بزرگ رو ببینید و بهش ایده و محاسبات و روش ساخت ماشین زمان رو بگید. اونم ماشین زمان رو براساس طرح شما میسازه و حالا شما ماشین زمان دارید که بتونید باهاش به گذشته سفر کنید و ایده ساخت ماشین زمان رو بدید.
🤯😵🤕🥴
یکی از دلایلی که امکان مهندسی عملی برای سفر در زمان رو نداریم، همین پارادوکسها هستن. اینها نشون میدن ما هنوز درک کاملی از ماهیت زمان نداریم و چجوری میشه بازی رو انجام بدیم که همه قواعدش رو نمیدونیم؟ در نتیجه سفر در زمان فقط روی کاغذ ممکنه و نه در عمل. (البته از نظر بعضیا فعلا اما به نظر من تا ابد.)
نظر نامحبوب: سفر در زمان غیرممکنه و تا ابد اتفاق نمیافته.
چرا اینو میگم؟
اگه این پارادوکسها رو فاکتور بگیریم (که به خاطر درک ناقص ما از ماهیت زمان مطرح شدن و اگه بتونیم در درک این مسئله پیشرفت کنیم شاید کلا باطل بشن)، به نظر من اگه ماشین زمان تاحالا اختراع نشده، بعد از این هم اختراع نمیشه یا به بیان شیواتر آقای حسین شهرابی: «اگر زمانی سفر در زمان مقدور شود، همیشه مقدور بوده است.»
اینجا تمام تاکید روی گریزپا بودن ماهیت تکنولوژیه. به قول کارل پوپر: «وقتی دانش تولید شود، جلوگیری از انتشار آن غیرممکن است.»
نمیشه چیزی رو اختراع کرد و جلوی رواجش رو گرفت. یه فناوری اختراع میشه، اولش برای یه عده خاصیه و مردم هم در برابرش یه گاردی دارن، کمکم عادی میشه، ارزان و فراوان میشه و همه راه میافتن که به شکل جدی یا برای مسخرهبازی ازش استفاده کنن.
اگه قابلیت سفر در زمان ممکن بشه، عالم و آدم بار سفر میبندن که یه دوری در گذشته بزنن. تا یه جایی میشه این مسافران رو مجبور کرد که از پروتکلهای_لابد_سختگیرانه سفر در زمان تبعیت کنن و خفهخون بگیرن و جار نزنن که از کجا اومدن. اما تا ابد؟ بعیده واقعا! بالاخره یه احمقی میاد باهامون بایبای میکنه و میگه: «هی، من از قرن بیستوپنجم اومدم!» یا یه آرمانگرای افراطی تو قرن سیام تصمیم میگیره هیتلر یا صدام رو بکشه یا یه دانشمند دیوانه همون حولوحوش با خودش میگه «ای کاش انیشتین بود و این روزا رو میدید!» فناوری و ریاضیات سفر در زمان با انجام سفر در زمان گسترده میشه، به گذشته میرسه و زودتر اختراع میشه. (عجیبه، حتی در چنین وضعیتی دارم یه پارادوکس حلقه عِلّی میسازم.) میبینید که چنین اتفاقی تا الان نیفتاده. کسی هنوز حتی مطمئن نیست کرمچالهها (که قراره اجازه سفر در زمان رو به ما بدن) وجود دارن یا فقط روی کاغذهای محاسبات فیزیکدانها پیدا میشن.
ممکنه بگید: «خب، اگه آیندگان به چنین فناوری حساسی دست پیدا کنن حتما فقط در اختیار دولتها و موسسات خاص قرار میگیره که اونا هم مخفی نگهش میدارن. طبیعیه که فناوریش منتشر نشه و کسانی هم که در زمان سفر میکنن آموزشدیده و کاملا توجیهشده هستن.» بله، حق با شماست. کاملا منطقیه که چنین کاری بکنن. ولی خیلی از فناوریهایی که ما امروزه به شکل روتین ازش استفاده میکنیم، دقیقا به زمانی ماهیت جاسوسی و نظامی داشتن؛ مثل کامپیوتر، اینترنت، GPS، امواج ماکروویو یا همین هوش مصنوعی. میبینید که بالاخره دست ما افتادن. تکنولوژی مثل یه گازه که بالاخره راه خودش رو پیدا میکنه و از یه سوراخی نشتی میده. حتی اگه دههها و قرنها از دسترس عموم دور نگهش دارن، بالاخره یه جا انحصاری بودنش تموم میشه: یه ریاضیدان تنها (شبیه همونا که توی فیلم Pi اثر آرونوفسکی بود) با ابرکامپیوترش ریاضیات سفر در زمان رو کشف میکنه، هکرها سیستم و اطلاعات سازمان دولتی رو هک میکنن و اسناد مربوط به سفر در زمان در بازار سیاه به مزایده گذاشته میشه، یه دانشمند که از پروژه سری اخراج شده یا با سیاستهای دولت مخالفه افشاگری میکنه یا اصلا خود دولتها به این نتیجه میرسن مخفیکاری دیگه بسه. بعد اون فناوری کمکم گسترش پیدا میکنه. مردم شروع به سفر در زمان میکنن و حتی شاید کار به اونجا بکشه که انیشتین به جای ارائه نظریه نسبیت، تو دانشگاه زوریخ چند واحد «ریاضیات زمان» پاس کنه.
اینجوریه که میگم اگه الان ماشین زمان نداریم، به این دلیله که چنین وسیلهای هرگز وجود نخواهد داشت.