یه وقتایی آدم خسته نیست…
شکستهست.
از بس قوی موند وقتی دلش میخواست فرو بریزه،
از بس لبخند زد وقتی ته دلش گریه میخواست.
یه جایی میرسه که دیگه هیچی مهم نیست،
نه بودن کسی، نه رفتن کسی…
فقط سکوت، فقط سکوتی که داره خفهت میکنه
و دلی که هنوزم نمیدونی چرا میتپه.