۸ ماهه باردارم شوهرم به بهانه وام رفت خونه مادرش ( ۷۰۰ کیلومتر راهه ) الان ۹ روزه
اونجا رفتنی صبح ساعت ۷ راه افتاد ک به شب نخوره همیشه همینطوره
الان ساعت ۱۲ زنگ زدم میگم کجایی میبینم هنوز راه نیفتاده
انقدر نفرینش کردم و زجه زدم
کدوم زنی این شرایطو تحمل میکنه خونه مادرم با شکم گنده توالت فرنگی ندارم برادرام میرن میان آب میشم از خجالت هی شکممو میپوشونم بنده خداها سعی میکنن حرف زدنی هم نگام نکنن 😭
جای من بودین چکار میکردین
کاش بچه نبود از این بی مسئولیت بی وجدان جدا میشدم