تو یه جمع دوستانه بودیم یه بسر خوشگل و خوشتیب تو شهرمون بود دوستام گفتن که این خیلی به تو میاد و اینا فالوتم که کرده منم شوخی گفتم از کجا میدونین باهم نیستیم
بعد خاک به سرذم اینا باور کردن هی گفتن هوووو افرین عجب تیکه ای منم یادم رفت بگم شوخی کردم خلاصه تو جمع بعدی اینا هی گفتن منم بروبال دادم
الان دیدم بسره دوست دختر داره همه هم فهمیدن بعد بچه ها گفتن با تو خیانت کرده به این دختره منم کبم بریده بود دیگخ هیچی نگفتم گفتمما یه ماهی میشعه کات کردیم چه خاکی بریزم سرم حرف بزرگ شد چی