کسایی که طرز فکرشون تو دوره ی شترا گیر کرده ریپلای نزنن چون اون موقع گوشی نبوده اگه میخوای چیزی بگی سوار شترت شو بیا بهم بگو_________ من پسرما دو ساعت نیای باهام حرف بزنی بعد یهو یادت بیوفته بری پروفایلمو ببینی بعد بگی عههههه شما آقا بودی من اگه میدونستم آقایی اصلا باهات صحبت نمیکردم آقامحمدطاهامون گفته با کسی صحبت نکنم 💅🏼💅🏼
باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم از سر جو دور میگشتم ز خانه می شنیدم از پرنده از لب باد وزنده داستان های نهانی راز های زندگانی برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابر ها را تندر دیوانه غران مشت میزد ابر ها را جنگل از باد گریزان چرخ ها میزد چو دریا دانه های گرد باران پهن میگشتند هرجا بس گوارا بود باران به چه زیبا بود باران می شنیدم اندر این گوهر فشانی رازهای جاودانی بشنو از من کودک من پیش چشم مرد فردا زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا هست زیبا