همسرم یه تایمی رو درگیر اعتیاد شد بپاش موندم و ترکش دادم دوباره یه تایم طولانی بیکار شد باز بپاش موندمو تنهاش نزاشتم اما طی یه مدت بهم بی احترامی و بی توجهی کرد بچه رو دادم دستش و ده رو رفتم قهر عین چی اومد دست بوسی برگشتم
چیزی که همسرم ده ساله داره انجام میده و من دیگه واقعا به جدایی فکر می کنم
خیلی طول کشید تا بفهمم کاری که خوشایند من نیست لزوما غلط نیست. انتظاراتی که از آدمها دارم هم لزوما درست نیست و اساسا من جای حق ننشستهام که متر و معیار درست و غلط باشم. این در ظاهر خیلی ساده به نظر میرسه ولی هم دهن من سرویس شد هم دهن زندگی تا من اینو بفهمم🙃