۹ سال از عقدم میگذره و من ۹ ساله دارم میجنگم ک کوچیکترین چیزای زندگی مشترکو بهش یاد بدم ولی انگار ن انگار رفیق باز هست فقط فکر مامان و بابا خواهر برادرشه بشدت همه چیزشون باهم قاطیه
یک بار نشده طرف من باشه هر وقت اعتراض کردم منو مقصر کرده
با این ک پول داره باید ب زور ازش بگیرم با جرو دعوا اخرم گریه هزینه های منو درست نمیده
اصلا بفکر من نیس ولی ادعاش میشه منو دوست داره و کل زندگیشو گذاشته برای من درصورتی ک ی بار از تکیه گاه بودن ندیدم ...خستم میخام طلاق بگیرم ولی ن پول دارم نع کار و نه پس انداز
کل طلاهامم گرفت فروخت دیگ پس نداد
فقط دلم برا بچم میسوزه این وسط عمر و جوونیمم حروم این ادم شد ک فقط داداشاشو میبینه