من عقد هستم
دیروز از سرکار اومدم عصری ب همسرم گفتم شب میای شام برات غذا درست کنم گفت اره. اوندم خونه سریع درست کردم ساعت 6 زنگش زدم گفت تو استخر کسی نیس داداشم بیاد واسه میام شد ساعت 8 باز زنگش زدم گفت اومدم بیرون گوشت بخرم بیام باز شد 9 و نیم خبری نشد زنگش زدم گفتم کجایی تو امشب گفت هی کاری پیش اومد الانم گوشت گرفتم اومدم خونه گذاشتم تو فر بخورم اخر شب میام منم گوشی و قطع کردم زنگم زد گفت چرا قطع میکنی گفتم من مسخره تو هستم اخه گفت ملمانم مهمون داشته رفتم براش خرید (مامانش هم پیشش بود جر و بحثمون شنید) گفتم کیه مهمون هی نگفت گفتم کیه گفت خانواده زن داداشم گفتم پس ب تو چ بری خرید داداشت میرفت گفت اون رفت استخر در ضمن همیشه اکثر خرید های خونشون ب شوهر منه حتی خرید دیشب هم خودش پول داده 1 تومن گوشت گرفته بود منم بدتر عصبانی شدم قطع کردم پیامش دادم منو معطل کردی بعد برا سگ و خر (جاریم) رفتی خرید گفت حالا ی غذا درست کردی منت میذاری گفتم ن ما هیچ مشکلی نداریم همیشه دعواهامون سر این جاریمو و خانوادشه
داد و بیداد زیاد کردم تلفنی مادرشوهرمم فهمید دفعه اولم بود دوس نداشتم بفهمه اعصابم خورد
اخر شبم اومد خونه حرف نزدم اصلا باهاش
حالم بد😔😥
