برادر زادم نوزده سالشه سه ساله مادرش رو با سرطان از دست داده خیلی ناامید وافسردس میگه هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم دکتر هم نمیاد ببرم میگه تمام زندگی من نابود شده دکتر میخواد چکار کنه واسم میگه بعد مامانم دیگه هیچی از این دنیا منو خوشحال نمیکنه
حق دارن
اخی عزیزم خدا به دلش ارامش بده سعی کن تو کلاسا مختلف ثبت نامش کنید تو جمع باشه خیلی خوبه براش
عزیزم باید حتما دارو مصرف کنه
کلاس باشگاه مسافرت همه جا میفرستش داداشم ولی هیچ تغییر نمیبینی توحالش
تنهاش نزار
حتما راضیش کن بره روانپزشک دارو بخوره یخورده اروم میشه
بردیم روانپزشک نخورد داروهاش رو این اصلا با این قضیه کنار نیومده فکر میکنه خدا بهش ظلم کرده
الهی...غم بی مادری خیلی سخته..فقط توروخدا کنارش باشید وتنهاش نزارید.
والا دیگه تو این سه سال همه رو خسته کرده سه تا خاله داره کلی دوست و رفیق تو باشگاه به خدا کلی داداشم واسش هزینه میکنه بلکه شاید خوب سه ولی دریغ
آخی..حق داره
زمان میبره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
