بچهها من با کسی صمیمی نمیشم. یه همکار داشتم خیلی به من نزدیک میشد و محبت میکرد. زندگی خیلی سختی داشته. حالا نمیدونم چرا هی میخواست با من در ارتباط باشه.
من اوایل محلش نمیدادم اما کمکم تو رودروایسی موندم. دیگه با هم همه جا میریم. خونهی هم میریم.
بچههامون با هم دوست شدن.
الان مشکل من اینه که هروقت میاد اینجا و میره بعدش یه چی میشه. ظرف میشکنه. دعوا میشه...
امروز دوتا ظرف که برای پذیرایی اورده بودم جلوش، شکست. خیلی دوسشون داشتم. اولین باری بود که ازشون استفاده میکردم. نوی نو بودن. یعنی همراه اونا قلب منم شکست.
چکار کنم با این آدم؟ دوست ندارم باهاش در ارتباط باشم.اما نمیتونم قطع ارتباط کنم. خونه هم دعوتش نکرده بودم خودش اومده بود