2777
2789

پسرم3و سالو نیمشه.شوهرم بی عرضه اس جنم نداره همیشه هشتمون گرو نهمونه اس و پاسه همیشه .الانم یه ماه کمر درد گرفته دیسک داره هرچی مبگم برو دکتز میگه دکتر برم میگه عمل کاری نمیکنه حرف  حرف خودشه یه روز میره سرکار  چندروز مبخوابه کارش ازاده.میگه درد دارم همه قسطو اجاره عقب افتاده نمبشخ باهاش یه کلمه حرف زد عصبیو بددهنه به چیش دلمو خوش کنم اخه 11سال پیش خر شدم ازدواج کردم خرتر بودم که بچه اوردم اونم بدبخت کرذم شدم یه ادم عصبیه افسرده مدام داره بچه طفلکمو عذاب میدم.راه برگشتیم ندارم حامی ندارم.کاش لااقل مستقل بودم هی التماس پول نمیکردم بهش  هیچ وقت خدام پول نداره .بابا پول نداری لااقل اخلاق داشته باشه دهنشو وا میکنه هرچی لیاقت خودشو خانوادشه مبگه.دارم با گریه تایپ میکنم هرچی التماس خدا مبکنم یه نگاه به زندگیم کنه اونم ولم کرده نه راه پیش دارم نه راه پس.تا کی اخه با این ادم ادامه بدم روانی شدم دبگه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اره دردمو میریزم تو خودم فقط غمباد گرفتم دیگخ


من مقصرخودمم 

همسرم موقع نامزدی میگفت تو سطحت بالاتره...تو لای پر قو بزرگ شدی...

تو خرج ماهانت زیاده...باید برسونم بدم بهت 

تو سختی نکشیدی...

اونوقت من احمق خجالت میکشیدم ،گفتم نه فلانه بهمانه..

انقدر کوتاه اومدم...

دیگه  شده بودم مامانش همه چی رو سروسامان میدادم 

از همه ی خریدا گذشتم...و

خیلی حرفا...

بعد ها گفت لیاقتت این بود

لیاقتت اون خرید بود

لیاقتا اون عروسی بود...

ادمی که خونه ی باباش خورده باشه پوشیده باشه عادت میکنه...

حرفایی که مغزم سوت کشید


من همه ی اون کارهارو بخاطر دوست داستن 

کم نیاووردن جلو فامیل...‌انجام دادم...

من زندگیمو خودم خراب کردم 

نداشتن مهارت و دلسوزی بیش از حد


مثل خواهر من شوهرش بی عرضه بدرد نخوره....خواهرم موهاش سفید شده لاغر شده اونم کار نمیکنه الانم بهانش درد کمر و فلان 

الان اومده ما خانوادگی برا بچش لباس مدرسه و لوازم گرفتیم مامانم همیشه خرجی خونشو میخره میبره تا کی اخه با صدقه زندگی کنی پوست استخون شدی تا میگیم یکم بهش سخت بگیر گمشه سرکار هی میگه مریضه ازش میترسه چون بددهنه و عصبی داد میزنه سرشون.... خواهرم بی عرضس وگرنه طلاق میگرف خودش بلند میشد زندگیش بسازه 

من مقصرخودمم همسرم موقع نامزدی میگفت تو سطحت بالاتره...تو لای پر قو بزرگ شدی...تو خرج ماهانت زیاده.. ...

دقیقا منم مقصر زندگیم خودمم اگه از اول جلوش بددهنیاش جلوی بی عرضگیو کار نکردناش وایمیستادم الان کارم به اینجا نمیرسید از بی سیاستیو خر بودن خودم بود الانم که دبکه راهی ندارم

دقیقا منم مقصر زندگیم خودمم اگه از اول جلوش بددهنیاش جلوی بی عرضگیو کار نکردناش وایمیستادم الان کارم ...


دورازجونتون 

ولی حرفاتون درسته..

من خیلی کوتاه اومدم گاهی من بجاش خجالت میکشیدم که نکنه غرورش بشکنه...

میدونی ادم باید اول به خواسته های خودش احترام بذاره کوتاه نیاد منظورم تعادله 

نه افراطی...

منتها نکردیم 

اینطوری عادتشون دادیم.

اخ چقد زندگیه خواهرت مث منه منه خرم مقصز خودمم

چرا انقد راه میاید چرا پرروشون میکنید؟؟چرا اعتراض نمیکنید؟؟

من خودم شوهرم کارش کساد بود دو سه سال تحمل کردم ولی یجا دیدم زورش میاد ۵۰بهم بده گف ندارم همونجا فوران کردم زدم بیرون بعد مادرش و خاله هاش همون شب از خوشی زیاد بسرشون زد بیان خونه پسرش تا اومدن منم اتیشی شدم دردامو ریختم فریاد و بدو بیراه که پسرت بدبختم کرده بیکاره ..... همون شد نقطه آغاز زندگیم قهر کردن رفتن گم شدن ولی فهمیدن من زندگی خوب میخام خودشو جمع جور کرد غرورش له شد باید خودی نشون میداد و الان خداروشکر درامدش خیلی خوبه مغازه زد...‌ گاهی بد میشه ولی همون سبب خیر میشه بقرآن زن قانع مرد رو فقیر میکنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  1 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  2 ساعت پیش