من مقصرخودمم
همسرم موقع نامزدی میگفت تو سطحت بالاتره...تو لای پر قو بزرگ شدی...
تو خرج ماهانت زیاده...باید برسونم بدم بهت
تو سختی نکشیدی...
اونوقت من احمق خجالت میکشیدم ،گفتم نه فلانه بهمانه..
انقدر کوتاه اومدم...
دیگه شده بودم مامانش همه چی رو سروسامان میدادم
از همه ی خریدا گذشتم...و
خیلی حرفا...
بعد ها گفت لیاقتت این بود
لیاقتت اون خرید بود
لیاقتا اون عروسی بود...
ادمی که خونه ی باباش خورده باشه پوشیده باشه عادت میکنه...
حرفایی که مغزم سوت کشید
من همه ی اون کارهارو بخاطر دوست داستن
کم نیاووردن جلو فامیل...انجام دادم...
من زندگیمو خودم خراب کردم
نداشتن مهارت و دلسوزی بیش از حد