شب قبل از کلاس اولم یادم میاد که مامانبزرگ و بابابزرگم مهمون ما بودن بابام سرکار بود و مامانم کباب ماهیتابه ای درست کرده بود که خوشمزه ترین غذای دنیا بود. اون شب من با خودم گفتم چون وارد ی عرصه جدید از زندگیم میشم باید روی تختم بخوابم پس روی تختم خوابیدم ولی خوابم نبرد. غرورم اجازه نمی داد برم پیش مامانم و بگم پشیمون شدم و نمیخوام روی تخت بخوابم ولی بالاخره رفتم و با دیدن روشنی سالن خونه دلم باز شد. من خوابیدم و بیدار شدم خودم رو کلاس پنجم دیدم که ی شخصیت جدید شده من خودم نبودم خیلی ساکت و آروم و درسخون شده بودم خیلی تغییر کرده بودم و حتی خونمون ب لطف خدای مهربون به ی جای بهتر منتقل شد. راه مدرسه بهترین راه زندگی من بود راهی ک انگار ب بهشت میرسید خیلی اون خیابون رو دوست دارم خیلیی.. وقتی تایم عصر بودیم و از مدرسه تعطیل میشدیم شب میشد و من این موضوع رو خیلی دوست داشتم. گذشت من ی شب خوابیدم و بیدار شدم و کلاس هشتم بودم. برای کرونا ب تازگی واکسن پیدا شده بود و مردم واکسینه میشدن. من موندم و کلی درس نخونده.. دنیا رو سرم خراب شده بود. ب هر سختی بود شروع کردم و تونستم شاگرد اول بشم و نمره های خوبی بگیرم. توی این بین من ب ی کلاس رفتم و اونجا با چند نفر آشنا شدم ک سمپادی بودن و من تمام تلاشم رو کردم که عضو خانواده سمپاد بشم. بیدار شدم کلاس نهم بودم صبح تا شب درس می خوندم بین معلما زبانزد بودم همه ازم تعریف میکردن..آزمون رسید و من تیزهوشان قبول نشدم نمونه قبول شدم.. نمونه نرفتم و رفتم شاهد.. با ورود ب مدرسه شاهد رقیبی برای خودم ندیدم ولی فکر ب عدم قبولی تیرهوشان منو کلی عقب انداخت و باعث افت تحصیلی من شد.. خوابیدم صبح بیدار شدم و دوازدهم بودم..(این داستان ادامه دارد)
هم فرشته اولا بولرم و هم شیطان، بستگیسی وار من ایشیخ لیخ اولاسان یا گئجلیخ:) 😈 https://daigo.ir/secret/21646061130 🙃 لینک چت🙃 کنکوری ۱۴۰۷ 😍عاشق رشته تجربیم 😊ولی الان شکست بدی خوردم از تجربی🤧میام سایت به دوستام سر میزنم این تنها تفریح من در این روزاست 🙇🏻♀اخلاق و رفتارم تو سایت با واقعیتم خیلی فرق داره و در واقعیت خیلی آرومم و کم حرف🤷🏻♀ هر وقت خسته شم و ناراحت فقط گوش کردن آهنگ آرومم میکنه🥺یه دختر ترکم و به ترک بودنم افتخار میکنم.😍طرفدار تیم تراکتور هستم طرفدار تیم تراکتور بودن دلیه مهم نیست ببازیم یا ببریم چون که تراکتور همیشه برای ما قهرمانه💓..اِصالَتَم اِفتخارمه' 𝑻𝑶𝑹𝑲❤️🔥🤟🏻🐺
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...
شب قبل از کلاس اولم یادم میاد که مامانبزرگ و بابابزرگم مهمون ما بودن بابام سرکار بود و مامانم کباب ماهیتابه ای درست کرده بود که خوشمزه ترین غذای دنیا بود. اون شب من با خودم گفتم چون وارد ی عرصه جدید از زندگیم میشم باید روی تختم بخوابم پس روی تختم خوابیدم ولی خوابم نبرد. غرورم اجازه نمی داد برم پیش مامانم و بگم پشیمون شدم و نمیخوام روی تخت بخوابم ولی بالاخره رفتم و با دیدن روشنی سالن خونه دلم باز شد. من خوابیدم و بیدار شدم خودم رو کلاس پنجم دیدم که ی شخصیت جدید شده من خودم نبودم خیلی ساکت و آروم و درسخون شده بودم خیلی تغییر کرده بودم و حتی خونمون ب لطف خدای مهربون به ی جای بهتر منتقل شد. راه مدرسه بهترین راه زندگی من بود راهی ک انگار ب بهشت میرسید خیلی اون خیابون رو دوست دارم خیلیی.. وقتی تایم عصر بودیم و از مدرسه تعطیل میشدیم شب میشد و من این موضوع رو خیلی دوست داشتم. گذشت من ی شب خوابیدم و بیدار شدم و کلاس هشتم بودم. برای کرونا ب تازگی واکسن پیدا شده بود و مردم واکسینه میشدن. من موندم و کلی درس نخونده.. دنیا رو سرم خراب شده بود. ب هر سختی بود شروع کردم و تونستم شاگرد اول بشم و نمره های خوبی بگیرم. توی این بین من ب ی کلاس رفتم و اونجا با چند نفر آشنا شدم ک سمپادی بودن و من تمام تلاشم رو کردم که عضو خانواده سمپاد بشم. بیدار شدم کلاس نهم بودم صبح تا شب درس می خوندم بین معلما زبانزد بودم همه ازم تعریف میکردن..آزمون رسید و من تیزهوشان قبول نشدم نمونه قبول شدم.. نمونه نرفتم و رفتم شاهد.. با ورود ب مدرسه شاهد رقیبی برای خودم ندیدم ولی فکر ب عدم قبولی تیرهوشان منو کلی عقب انداخت و باعث افت تحصیلی من شد.. خوابیدم صبح بیدار شدم و دوازدهم بودم..(این داستان ادامه دارد)
شب قبل از کلاس اولم یادم میاد که مامانبزرگ و بابابزرگم مهمون ما بودن بابام سرکار بود و مامانم کباب ماهیتابه ای درست کرده بود که خوشمزه ترین غذای دنیا بود. اون شب من با خودم گفتم چون وارد ی عرصه جدید از زندگیم میشم باید روی تختم بخوابم پس روی تختم خوابیدم ولی خوابم نبرد. غرورم اجازه نمی داد برم پیش مامانم و بگم پشیمون شدم و نمیخوام روی تخت بخوابم ولی بالاخره رفتم و با دیدن روشنی سالن خونه دلم باز شد. من خوابیدم و بیدار شدم خودم رو کلاس پنجم دیدم که ی شخصیت جدید شده من خودم نبودم خیلی ساکت و آروم و درسخون شده بودم خیلی تغییر کرده بودم و حتی خونمون ب لطف خدای مهربون به ی جای بهتر منتقل شد. راه مدرسه بهترین راه زندگی من بود راهی ک انگار ب بهشت میرسید خیلی اون خیابون رو دوست دارم خیلیی.. وقتی تایم عصر بودیم و از مدرسه تعطیل میشدیم شب میشد و من این موضوع رو خیلی دوست داشتم. گذشت من ی شب خوابیدم و بیدار شدم و کلاس هشتم بودم. برای کرونا ب تازگی واکسن پیدا شده بود و مردم واکسینه میشدن. من موندم و کلی درس نخونده.. دنیا رو سرم خراب شده بود. ب هر سختی بود شروع کردم و تونستم شاگرد اول بشم و نمره های خوبی بگیرم. توی این بین من ب ی کلاس رفتم و اونجا با چند نفر آشنا شدم ک سمپادی بودن و من تمام تلاشم رو کردم که عضو خانواده سمپاد بشم. بیدار شدم کلاس نهم بودم صبح تا شب درس می خوندم بین معلما زبانزد بودم همه ازم تعریف میکردن..آزمون رسید و من تیزهوشان قبول نشدم نمونه قبول شدم.. نمونه نرفتم و رفتم شاهد.. با ورود ب مدرسه شاهد رقیبی برای خودم ندیدم ولی فکر ب عدم قبولی تیرهوشان منو کلی عقب انداخت و باعث افت تحصیلی من شد.. خوابیدم صبح بیدار شدم و دوازدهم بودم..(این داستان ادامه دارد)
هم فرشته اولا بولرم و هم شیطان، بستگیسی وار من ایشیخ لیخ اولاسان یا گئجلیخ:) 😈 https://daigo.ir/secret/21646061130 🙃 لینک چت🙃 کنکوری ۱۴۰۷ 😍عاشق رشته تجربیم 😊ولی الان شکست بدی خوردم از تجربی🤧میام سایت به دوستام سر میزنم این تنها تفریح من در این روزاست 🙇🏻♀اخلاق و رفتارم تو سایت با واقعیتم خیلی فرق داره و در واقعیت خیلی آرومم و کم حرف🤷🏻♀ هر وقت خسته شم و ناراحت فقط گوش کردن آهنگ آرومم میکنه🥺یه دختر ترکم و به ترک بودنم افتخار میکنم.😍طرفدار تیم تراکتور هستم طرفدار تیم تراکتور بودن دلیه مهم نیست ببازیم یا ببریم چون که تراکتور همیشه برای ما قهرمانه💓..اِصالَتَم اِفتخارمه' 𝑻𝑶𝑹𝑲❤️🔥🤟🏻🐺