چرا همسرم هعی بهم میگه بعد عروسیمون صبح بیدار شدی کاراتو کردی بیا پایین خونه مامانم تا شب که من بیام به نظرتون چطورب بهش بگم نمیخوام چطوری حرفشو بندازم
بگو باشه ولی انجام نده
اصلا نباید قبول می کردی که تو یه ساختمون باشین
اگه گفت بگو کار داشتم نرسیدم بهونه بیار و بحث عوض کن دعوا نکن سیاست داشته باش
خب از حالا جبهه نگیر جلوش. تا ظهر بخواب بعدشم کاراتو بکن یه سر پایین بزن دوباره برگرد بالا به بهانه لباسشویی و اتو و ... بعد کم کم رفت و آمد رو کم کن
بگو چشم عزیزم ولی نرو یا زیر غذات روشن بود برو بگو زیر غذام روشنه یا لباس لباسشویی زود برگرد بالا اینم به نرو کمش کن تا قطع بشه
به نظر من خیلی مستقیم و جدی از الان بهش بگو که من کلی برای زندگیم برنامه دارم و قرار نیست همدم مامان تو بشم
منم مثل بقیه عروسها بهش سرمیزنم
خوبه عالیه پس نگران نباش
ولی سیاست داشته باش دعوا نکن ولی در عین حال زرنگ و پاچه پاره باش اگه شوهرت هر چی گفت بگو باشه حالا بعداً یه کاریش می کنیم ولی انجام نده مثل خانم خوب بشین تو خونت نزار کسی دخالت کنه و کلاً دعوا بین خودت و شوهرت کسی بفهمه چون فقط بدتر میشه
ایشالا خوشبخت بشی عروس خانم😍😘😁
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
