ازدواج دوممه شوهرم ازدواج اولش باخانوادش ی حیاط میشینیم خونه ها جداهستن حتی برای خوابیدن هم پیش اونا میخوابه ب من میگه تو نوکر منی فقط برای کار کردنی ن خرجی میده ن رابطه داریم تو اتاق اونا میخوابه خونه نمیخوابه بچمم ۱.۵ سالشه مشاوره میگع طلاقتوبگیری گوشه خونتون بترشی ازاین بهتره از این شوهر درنمیاد یاباید لال کر کور باشی کجا رف کی رف کی اومد تحمل کنی یا هم طلاق بگیری گف نظر منو بپرسی طلاق بهتره برات. با خواهرمم حرف زدم اونم گف اگ بخوای طلاق بگیری بایدخونه مستقل اجاره کنی خونه پدر راحت نمیمونی باز همون کارا میشه اونوخ اذیت میشی یعدش هم گف باور کن شوهر همه اینطوره هیشکی خوب نیس زندگیش بخاطر بچت تحمل کن نمدونم واقعا چ کنم شماجای من باشین چیکارمیکنین
ببخشید عزیزم احساس میکنم واسه فرار از حرف ها و کنایه های دوست و پدر و مادر و فامیل انقد سریع و بدون تحقیق ازدواج کردی پس اگه برگردی این کنایه ها شدیدتر خواهد بود سعی کن شوهرتو درست کنی موندن و درست کردن واسه شما خیلی بهتر از جداییه