خیلی حس بدی دارم هم خندم گرفت هم واقعا حس خجالت
آقا اون روز داشتیم از بازار برمیگشتیم نزدیک به خونه مادر بزرگ اینام بودیم یهو چشمم خورد به یه پسر انگار همسایه مادر بزرگ اینام بود پیش ماشینش وایساده بود یکم اون ور تر از خونه مادر بزرگ اینام انگار خونشون اونجا بود همین که چشمم خورد بهش یهو سرفه کردم وای خیلی حس بدی بود چشمم به اون پسره بود سرفه میکردم پسره هم نگام میکرد الان پیش خودش میگه خیلی خوشگلم منو دیده سرفه کرده😶🤌
یکی دیگه سوتی امروز بود که رفته بودم دنبال خواهرم بدون روسری و یخه تیشرت تنم بود در نصفه نیمه بود منم دویدم بگم خواهرم بیاد تو بعد دیدم دوتا پلیس توی ماشین خوشتیپ بودنا خداییش داره رد میشه الان حس میکنن میگن دختره برای ما دویده بیرون💔😂