خیلی رو بچه حساسه دیوونم کرده خب بچه نوپا زمین میخوره رفته بود تو گرما مارو کاشته بود که گوشت بخره بچم از گرما جون بش نبود وقتی اومد گوشتو گرفتم داشتم نگاه میکردم بچه وسط بود با پشت افتاد رو صندلی عقب اینم دااااادد و بیداد تو خیابون از ماشین پیاده شد رفت یکساعت دیگ نیومد از عصبانیت
بچم از داد باباش ترسید قلبش تند تند میزد وقتی اومد سر فحش کشید بکن که خواست به بچه باشه چیکار گوشت داری بعد زد رو ترمز نزدیک بود سر بچم بخوره تو داشبورد میخاست گوشتو از پنجره بندازه بیرون بچه هم با ترس نگاهش میکرد اشغال انگار بامن دشمنی داره اگه بچه پیش خودش بخوره زمین میگه بابا اشکال ندارع یاعلی بگو پاشو ولی کافیه پیش من بخوره زمین اونوقت بیچارم میکنه توروقران چیکار کنم باهاش الان دستام داره میلرزع