روح چطور اثبات میشود؟
با سلام و آرزوی سلامتی برای شما
برای اثبات روح، به ادله مختلفی استناد شده است که در ادامه، به ذکر مهمترین ادله بسنده می کنیم:
* دلیل وحدت نفس: این دلیل از سوی افلاطون مطرح شده تا از این طریق، به اثبات تجرد و تمایز روح از بدن بپردازد.(1) از قدیم تاکنون این مطلب پذیرفته شده است که بدن مجموعه ای از سلولها و اجزاء متکثر است؛ اگر قرار بر این باشد که ما چیزی جز همین سلولها نباشیم، پس صفاتی که هر بخش از بدن ما دارد، برای خود آن بخش است مثلا معده من گرسنه است و پوست من گرم است و قلب من شاد است و غیره. در حالی که واقعیت چنین نیست بلکه همان منی که احساس گرما می کند، احساس گرسنگی هم می کند و یا همان منی که احساس شادی می کند احساس پیروزی هم می کند. همه اینها حالات مختلف یک حقیقت است نه حالات مختلف برای اجزای مختلف بدن. بنابراین، من چیزی فراسوی بدن مادی و سلولهای متکثر است و به همین جهت، تمامی حالاتی که برای سلولهای متکثر و مختلف بدنم پیش می آید را با هم در می یابم و آنها را حالات یک حقیقت می دانم نه حالات حقایق متکثر و مختلف.(2)
*دلیل انسان رها از بدن: هر کدام ما حالاتی را می توانیم فرض کنیم که کاملا از بدن منقطع شده ایم اما با این حال، از خودمان غافل نیستیم. برای این فرض، می توان به خواب یا تجربه نزدیک به مرگ (NDE) یا حالت عرفانی جدایی روح از بدن (خلع)، مثال زد که در آن، التفاتی به بدن نداریم اما با این حال، خودمان را در می یابیم. اما اگر نفس همین بدن باشد، پس نباید هنگامی که از آن منقطع و غافل شده، به خودش علم داشته باشد؛ در حالی که توضیحش گذشت که با انقطاع از بدن نیز همچنان من به خودم آگاهم. پس من چیزی فراسوی بدن هستم که با قطع نظر از آن، خودم را در می یابم.(3)
*دلیل وحدت هویت: هویت انسان از ابتدای زندگی تا پایان عمرش، یک تشخص دارد و آن را وجدانا در می یابیم. بدن انسان با سوخت و ساز همیشگی در حال تغییر است به شکلی که گفته شده هر هفت تا ده سال، یکبار همه اجزای بدن عوض می شود. بنابراین، هویت انسان همان بدن او نیست بلکه امر مجردی است که در پی تغییرات بدن ثابت باقی می ماند.(4)
افزون بر ادله عقلی دیگر که در این مجال ذکر نشد، می توان به آیات و روایات در این زمینه نیز توجه داشت که به جدایی روح از بدن، پس از مرگ، تصریح می کنند: « خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى كند، و ارواحى را كه نمرده اند نيز به هنگام خواب مى گيرد؛ سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مى دارد و ارواح ديگرى را(كه بايد زنده بمانند) بازمى گرداند تا سرآمدى معيّن؛ در اين امر نشانه هاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مى كنند».(5)
پی نوشت ها:
1. کرم، یوسف، تاریخ الفلسفه الیونانیه، بیروت، دارالقلم، [بیتا]، ص155.
2. فیاضی، غلامرضا، علم النفس فلسفی، قم، انتشارات موسسه آمورشی و پژوهشی امام خمینی، 1390ش، ص203-204.
3. همان، ص217-220.
4. همان، ص223-225.
5. سوره زمر، آیه 42.