به نظر شما حق با کیه😶

و این نکته رو هم بگم بسیار خجالتی و درونگرا هستم و هر وقت میرفتم خونه مامانم اینا یکی دو تا از بچه های این آقا اونجا بودن با زن و بچه عروس و نوه هاشون و من خیلی معذب میشدم ولی چیزی نمیگفتم و برای چند ساعت این قضیه رو تحمل میکردم خلاصه ما یکبار رفته بودیم خونه مامانم اینا یه جعبه شیرینی هم برده بودیم، خلاصه نشسته بودیم یهو نوه این آقا رفت تو جعبه شیرینی و شیرینی رو چپه کرد و نصف بیشتر شیرینی ریخت رو زمین یهو مامانم شروع کرد با حرص گفت بین اون همه آدم آره اگه دختر من اینکارو میکرد من میگرفتمش زیر باد کتک(مامانم تو بچگی خیلی من رو کتک میزد و خیلی تنبه های بدنی شدید میکرد مثلا یادمه یبار بخاطر اینکه خیاطی کرده بودم نخ ریخته بودم رو زمین با شلنگ اونقدر منو کتک زد که بدنم کبود شده بود و یا یادمه یبار اومدم گفتم یهو بی دلیل تلویزیون خاموش شد منو گرفت زیر مشت و لگد با لگد زدم سرم خوردم به شیر حیاط خون اومد)

مامانم ادامه داد آره یبار اونقدر زدمش انداختمش تو حوض حیاط پاهاش کبود شده بود منم بغض داشت خفم میکرد میخواست اشکم بریزه غرورم شکسته بود بغضمو قورت دادم و گفتم حالا چه با افتخارم تعریف میکنه، پسر این آقا هم برگشت گفت تو چقدر ظالم بودی خداییش داشت به من ترحم میکرد من داشتم از عصبانت منفجر میشدم بعد از این قضیه دیگه من نرفتم خونشون اصلا نمیخوام باز هم از این اتفاقات پیش بچه های اون آقا بیوفته....

بقیش بخون عزیزم

ممنون از همدردیت عزیزم من خیلی بی زبونم مامانم خیلی بی منطق از طرفی نمیخوام دلشو بشکونم که فردا حسرتشو بخورم ولی غرور منو له میکنه پیش همه پیش همسرم

خیلی داغونم بخدا ترس از خدا نداشتم خودمو میکشتم💔شوهرمم یه آدمی بدتر از مامانمه

❤️