ایشون دوست پسرمه چند سالیه باهمیم چون دانشگاه میره جای دوره تابستون تعطیلات میاد شهرستان کوچیک خودمون بعد قبلا همو تو این زمان میدیدم
منم گفتم بهش امروز دلم برات تنگ شده اونم گفت همینطور گفت هماهنگ میکنیم همو ببنیم اگه خانوادم رفتن یعنی میرن مسافرت نمیدونم ب گفته ای خودش باباش گیر میده ک مثلا بهش
بهم گفت نمیخابم درس دارم منم گفتم باشه بیا این تابستوتو همو نبنیم و تو درستو بخون موفق شو با گریه مینوشتم براش
اونم گفتم ب سایه تو موفق میشم از رشته های تاپی هست اما وقت میکنه بره باشگاه اینا این پسر اصلا منو دوست داره؟حس میکنم رد شدم قلبم شکسته اخه دوسش داشتم