بعد یک سال و نیم تلاش برای طلاق نگرفتم
دیروز رسماً جدا شدیم
من موندم به بچه چهار ساله دیابتی
ک حتی نفقه شو بخشیدم...
دلم خونه خدا
دلم آتیشه
چشام میسوزه
بی پناهم خدا
از اشکام نگذر خدا
تاوان کاری که با منو بچم کردن ازشون بگیر
الهی بمیرم
منم تو راهیم که تو تمومش کردی
حضانت بچتو گرفتی؟
من خیلی سر بچم میترسم که حضانت بهم نده
دعا کن بمیرم فقط
بچشو بده بهش
نزار خیالش راحت باشه فقط بچه تو نیست که بچه اونم هست
ناراحت نباش عزیز فقط بسپارش دست خدا اون میدونه چیکار کنه
وقتی سنتون اجازه ی درک بعضی چیزارو نمیده بهتون .
بهتره تو تاپیک هایی که درکشون نمیکنید شرکت نکنید
دیگه نفقه رو چرا بخشیدی ....اون بچه گناه داره بزار خرجشو باباش بده ....
سلام عزیزم خداکمکت کنه فقط اینو بدون طلاق یه تصمیم سخته وعملی کردنش سخت تر ومطمئنا شماخانم شجاعی بودی که ازپسش براومدی جدی وبدون اغراق میگم
الان شرایطت خیلی سخته اینروزاهم میگذره کم کم که برات همه چی جاافتاد بشین فکرکن وبرای زندگی جدیدت برنامه ریزی کن قدم های اول رو که برداشتی بقیه ش رو خدابرات میسازه ❤️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
