میرم خونشون یدفعه عصاش میزنه ب پشتم میخنده محکم نمیزنه خوشش میاد انکاری از ته دل میخنده چ تو خونه ببینه چ راه پله بنظرتون چرا اینکارو میکنه از خنده هست یا فکر دیگه ای در سر داره ۸۰ سالش
امروز1404/۳/۱۱خیلی درمونده و افسرده ام ولی امیدم به خداست از خدا میخام یه نگاه ویژه به زندگیم بکنه که بگم خدایا شکرت نتیجه صبرمو بهم دادی.امیدوارم چند وقت دیگه که به امضام نگاه میکنم با خودم بگم چه روزای بدی بود خداروشکر گذشت... خدایا همه چیزو سپردم به خودت نذاری اون اتفاق بیوفته 💔😭