سلام من ۱۶ سالمه و خانواده ام خیلی منو اذیت کردن از همون بچگی مامانم اصلا منو دوست نداره و فقط براش داداشم مهمه ما رفتیم خونه مادر بزرگم من رفتم تو اتاق پسر داییم خواب بود نوزاده خواب بود و من رفتم کیف ام رو بردارم مامانش هیچی نگفت اومدم بیرون مامانم گفت چرا رفتی بیدار میشه؟گفتم حالا بیدار نشده که آروم رفتم کار داشتم جلو زندایی ام برگشته بهم میگه گاوه خیلی ناراحت شدم ریختم تو خودم هیچی نگفتم تا اینکه خواست بره منو دختر خالم و مامانبزرگ اصرار کردیم بمونیم گفتم ترو خدا بمونیم حالا مگه چی میشه گفت خفه شو بیشعور دیگه نتونستم تحمل کنم اعصابم حسابی خورد شد زدم تو سرم و جیغ زدم گفتم چرا بهم فحش میدی گریه کردم میدونم اشتباه بود ولی اون موقع خیلی عصبی شدم زندایی ام برگشت به مامانم گفت فک نمیکردم دخترت اینجوری باشه الان که یک روزه اومدیم خونمون میخواد به بابام بگه قضیه رو میدونم هردو مقصر ایم ولی اگه بابام بفهمه منو حسابی میزنه شاید تلوزیون یا گوشیم رو بشکونه ترو خدا کمک چطوری راضی اش کنم به بابام نگه قضیه رو ؟؟؟؟😭