من نمیتونم بشینم خونه داری کنم و انتظار داشته باشم شوهرم همه چیزو تامین کنه هم خونه هم زندگی هم نیازهای خودم
خیلی دوس دارم بیخیال باشم اینارو وظیفه ش بدونم بشینم پای خونه داریم
ولی نمیتونم هر چقدر فکر میکنم میگم چجوری به این همه خرج برسه؟لباس و اجاره و قسط و ....
منم نمیتونم ازدواج نکردم هنوز ولی از بابامم نمیگیرم
نمیدونم چجوری اینجوری ام ولی ناراضی نیستیم هیچکدوم
خب من خودم تو خونه ننشستم خودم رو صبح تا شب باد بزنم خونه داری هست بچه داری هست کلاس دکتر و خرید و خیلی کارها اصلا دو سه روز پیش سر همین کارهای بیرون گرما زده شدم مریض شدم با این حالم هم باز مجبور شدم به خاطر بچه هام به زندگیم برسم بعد از لحاظ مالی هم حتما تنهایی شرایطش خوبه که من لازم نیست کار کنم نبود منم کار میکردم ولی صد در صد اونوقت این همه کار خونه و بچه نمیکنم
منم که کار بیرون میکنم و بچه نداریم همسرمم تو خیلی چیزا کوتاه میاد غذا و نظافت و مهمونی دادن و ... و تو خیلی کارا هم کمکم میکنه ولی با وجود اینها بازم به خیلی چیزا که میخوام نمیتونم برسم
نه زیاد لباس میخرم نه زیاد مهمونی میرم نه زیاد به ارایشگاه میرم و به خودم میرسم صبح تا شبم جفتمون در حال کاریم
