وقتی اومد خ.استگاری دیدمش فهمیدم از چشاش چقدر شیاد وحسوده،بغد اومدم اینجا متوجه شدم کم کم خیلی سیاستی و دغل بازن از اونایی که تصمیم میگیرن بجای پسزشون ومیگن چیکار کن و چیکار نکن و منم فهمیدم بساطشونو بهم ریختم،بعدش مادر شوهرم غیرمستقیم گقت ازه پسر دیگم زن بگیره لخت بگرده خفش میکنم در صورتی که من اصلا چنین لباسی نمیپوشم واین ی نوع خط ونشون کشیدنه و من متوجه شدم ب در گفت دیوار بشنوه و تازه با خواهزاش میغتن یجا پرو تر میشه و تو خونه هستن میخان منو عمیشع بدن جلو و حرف بزنم ازم حرف بکشن چون احمق بودم خیلی رازهامو گفتم واونا خرف نمیزنن اصلا چون خیلی مول یاهمون سیاستی کثیفن