کلی کار داشتم قرار شد شام بیایم خونه پدرشوهرم ونامزدیم و اومدیم دیدم ک همشون خودشونو ب موشمردگی زدن و لال شدن تو گوشین و مادر شوهرم نه تعریفی ن تعارفی از غذایی،هیچی ب هیچی،ظرفم که شستم ی دستت دردنکنه خشک وخالی نگفت واین کارش چیمیتوته باشه وقتی باهم هیچ خصومتی نداریم و شوهرم میخاست باهام ازدواج کنه این توی جلسه خواستگاری انگار غصه اش گرفته بود وهمش میخاد طوری رفتار کنه که انگار نمیخاد بهم رو بده،رفته بودیم خونه یکی از اشناهامون امروز و دیدم خانمه عروسش. اومد یجوری عروسشو تحویل گرفت و گفت مامان قربونت بشه و جوری احساس راحتی میکردن که گفتم ماذرشوهر من مرگش میگیره اینجوری باشه،ی بیرون بخایم بریم از حسوذی میترکه و ذل نداره بچش هزارتومن خرج کنه
برا منم خودشو میگیره منم محلش نمیدم
عقدین
شوهرت چطوره نظرش چیه؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
