او یکه و تنها در کوهستان زندگی آرامی داشت،انعکاس نور مهتاب را در چشمه بسیار دوست میداشت،دلگرمی او تنها روشنی نور مهتاب بود،وقتی آب چشمه غلتان میشد نور ماه گریزان میشد،گرفتن نور مهتاب نه کاریست آسان،همچون پرواز پرنده ای که می پرد هراسان...
پریشان خاطران آواره در صحرای گیسویت 💖هزاران شب خراب افتاده در کنج سر مویت 💖من از سمت سپاه عشقبازان آمدم سویت 💖که بنویسم خجالت میکشد ماه از گل رویت❤🤍💚🇮🇷که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد🇮🇷💚🤍❤ تو💍❤هر چهار فصل منی نیمه جان منی💖💞💖هر سال هر ماه هر شب هر روز هر ساعت هر دقیقه هر ثانیه هر لحظه هر نفس عزیزجان منی❤شیرین جان منی❤دلبر جان منی ❤جان جانان منی❤تاابد