2777
2789

منو همسرم هفت ساله ازدواج کردیم من با مادر شوهرم تو یه ساختمون هستیم و یه سری مشکلات کوچیک هستن ولی بیخیال رابطم باهمسرم خوبه و رفاقتی باهم تا میکنیم من دوماه کمرمو عمل کردم و مجبور شدم برم خونه مادرم بمونم و الان سه روزه اومدم خونه خودم و امروز پسرم رفته بود روی کابینت و کابینتو باز کرد یه کلیپس از این رنگ موها با چند تا گیره پیدا کرد تو مشپا بود آورد ب من گف مامان اینا واسه توهس منم نگاشون کردم و الکی به پسرم گفت آره از کجا آوردی جاشو نشونم داد و اینکه همسرم تو دوران مجردیش دوست دختر نداشته اصلا و به همسرم نگفتم منتظرم از سرکار بیاد صحبت کنیم ولی ذهنم خیلی درگیره حالا بنظرتون خیانت کرده اصلا واسه کیه اینا

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

واااای نه آخه هرچی فک میکنم چیزیی عایدم نمیشه حالم بده همش دارم خودخوری میکنم ولی اگه همین ک تو میگی ...

وقنی اومد رو در رو بدون عصبانیت بپرس پسرتم بفرس بره تا نبینع حرف میزنید


اگه بخام خودمو توصیف کنم میگم ✓چال گونه خال لب گیسو کمند ابرو کمان♕

حالم بده ذهنم درگیر واقعا موندم این وسایلا تو خونم چیکار می‌کنه آخه با مادرشینا تو یه ساختمون هستیم ...

ب راحتی

ربطی ب مامانش نداره

اگه بخام خودمو توصیف کنم میگم ✓چال گونه خال لب گیسو کمند ابرو کمان♕

ببین گیره اینا استفاده شده‌ست؟

آخه جلو چشم مامانش کسیو آورده؟بعد گیره رو چپونده تو کابینت؟!مگه داریم؟

اخلاق مادرش اینا چطوره نسبت به این مسائل؟

مادر همسر سابق من وقتی فهمید با یه دختری اوکی شده پسرش کم مونده بود بکشتش

خیلی عصبانی شد

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ب راحتیربطی ب مامانش نداره

نمیدونم خدا می‌دونه آخه چجوری من تو شرایط از دلش اومده من همه جوره هواشو داشتم اگه انکار کرد یا گف واسه خواهرمه فلان چجوری بفهمم کاری نکرده

نمیدونم خدا می‌دونه آخه چجوری من تو شرایط از دلش اومده من همه جوره هواشو داشتم اگه انکار کرد یا گف و ...

جلوش زنگ بزن ب خاهرش بگو کی اومدی خونه ما 

چی جا گذاشتی

اگه بخام خودمو توصیف کنم میگم ✓چال گونه خال لب گیسو کمند ابرو کمان♕

ببین گیره اینا استفاده شده‌ست؟آخه جلو چشم مامانش کسیو آورده؟بعد گیره رو چپونده تو کابینت؟!مگه داریم؟ ...

یه تار موی مشکی پیدا کردم روش . مادرا گاهی بخاطر پنهون کردن کار پسراشون دستشو میگیرن

جلوش زنگ بزن ب خاهرش بگو کی اومدی خونه ما چی جا گذاشتی

باش ولی موندم اگه یه درصدم فک کنم خیانت کرده باشه چجوری تا کنم باهاش اصلا شرایط خانوادم خوب نیس بخوام طلاق بگیرم 

باش ولی موندم اگه یه درصدم فک کنم خیانت کرده باشه چجوری تا کنم باهاش اصلا شرایط خانوادم خوب نیس بخوا ...

انشالله ک خیانت نیس

اگه بخام خودمو توصیف کنم میگم ✓چال گونه خال لب گیسو کمند ابرو کمان♕

یه تار موی مشکی پیدا کردم روش . مادرا گاهی بخاطر پنهون کردن کار پسراشون دستشو میگیرن

نمیدونم آخه بازم بنظرم بعیده 

کمتر مادری چنین چیزی رو بغل گوش خودش تاب میاره

بنظرم خیلی خونسرد وقتی اومد بگو بیا کارت دارم و بگو اینو پیدا کردم و چیه

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792