منو همسرم هفت ساله ازدواج کردیم من با مادر شوهرم تو یه ساختمون هستیم و یه سری مشکلات کوچیک هستن ولی بیخیال رابطم باهمسرم خوبه و رفاقتی باهم تا میکنیم من دوماه کمرمو عمل کردم و مجبور شدم برم خونه مادرم بمونم و الان سه روزه اومدم خونه خودم و امروز پسرم رفته بود روی کابینت و کابینتو باز کرد یه کلیپس از این رنگ موها با چند تا گیره پیدا کرد تو مشپا بود آورد ب من گف مامان اینا واسه توهس منم نگاشون کردم و الکی به پسرم گفت آره از کجا آوردی جاشو نشونم داد و اینکه همسرم تو دوران مجردیش دوست دختر نداشته اصلا و به همسرم نگفتم منتظرم از سرکار بیاد صحبت کنیم ولی ذهنم خیلی درگیره حالا بنظرتون خیانت کرده اصلا واسه کیه اینا
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
آخه جلو چشم مامانش کسیو آورده؟بعد گیره رو چپونده تو کابینت؟!مگه داریم؟
اخلاق مادرش اینا چطوره نسبت به این مسائل؟
مادر همسر سابق من وقتی فهمید با یه دختری اوکی شده پسرش کم مونده بود بکشتش
خیلی عصبانی شد
من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.
یه تار موی مشکی پیدا کردم روش . مادرا گاهی بخاطر پنهون کردن کار پسراشون دستشو میگیرن
نمیدونم آخه بازم بنظرم بعیده
کمتر مادری چنین چیزی رو بغل گوش خودش تاب میاره
بنظرم خیلی خونسرد وقتی اومد بگو بیا کارت دارم و بگو اینو پیدا کردم و چیه
من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.