سلام.
من حدود ۶ ماهه که عقد کردم.
همسرمو خیییلی دوست دارم.
قبلشم با هم با اطلاع خانواده ها یه کممعاشرت داشتیم.
ولی دوستی اصلا.
شوهر من قبل از ازدواج، یعنی میتونم بگم تا حدود ۱ ماه قبل از بله برونمون، تو یه ساندویچی تو قم کارمیکرد. چون دانشجوی قم بود.
اونم با شرایطی که هم روزه میگرفت، هم امتحان میداد و درس میخوند،هم تا ساعت ۱ شب سر کار بود.
بعدش که اومد تهران،گفت رفتم تو مترو.
ما هم باور کردیم.
حالا چند تا از دروغایی که گفته رو شده و گفت که چند ماهیه از مترو بیرون اومده و یه جای دیگه کار میکرده و اون موقع که من فهمیدم، از اونجا هماومده بود بیرون. واسه اینکه حقوق نمیدادن.
بگذریم از اینکه سر این دروغاش من چی کشیدم و چی بهمگذشت...
خلاصه که دروغ پشت دروغ بود.
حالا بهش بی اعتمادم و به خودشم گفتم که خودشو ثابت کنه.
حالا مشکلم اینه که الان یک ماهه که بیکاره، ولی هنوز کار پیدا نکرده.
همش میگه شرایطم شرایطم.
چون داره رو یه پروژه کار میکنه، برای دانشگاه، و کلاس رانندگی هم میره.
من هرجور حساب میکنم، تو کتمنمیره آدمی که اون موقع به اون سختی کارمیکرده، الان یعنی هیچ جایی نیست که بره کار کنه و روزی ۱۰ تومان بهش بدن؟؟؟؟
من نمیدونم.
آخه اصلا نمیتونم قبول کنمکه آدم کاری ای نباشه.
چون اون موقع هاش رو خودم دیدم.
واقها زحمت میکشید.
ولی الان این شرایط رو کرده بت، و هیچ جوره هم ازش پایین نمیاد.
جدیدا همکه میگه نزدیک عیده، کاد ماهانه نمیخوام.
چون الان پول لازمدارم.
کار هفتگی میخوام.
هرچی بهش میگمخب بابا پیدا نمیشه...
سر همین کارا بری خب حدتقا تو فروردین یه پولی میاد دستت. ولی نری خب هیچی به هیچی.
گوش نمیده اصلا.
مرد خوبیه.
مهربونه.
دوسم داره. ولی نمیدونم چرا تو این مسئله انقدر سهل انگاری میکنه.
۶ ماهه عقد کردیم، تا حالا یه قرون حقوق نگرفته.
۸ ماهه که محرمیم تا حالا یه بستنی با خیال راحت باهاش نخوردم که خیالم راحت باشه بابت پولش...
میخره هاااا...
ولی خب من خودم همش میگم نهههه الان پولش کمه.... همشم عذاب وجدان دارم.
با اینکه زیاد چیزی نمیخریم.
فوقش یه بستنی قیفی یا یه ذرته.
الانم بهش میگم بابا من پول از تو نمیخوام.
نمیگم برو پول بیار.
میگمبرو سر کار...
به مامانماینا قول دادی. حرف زدی.
گفتی میرمسر کار. به اون حساب دخترشونو دادن دستت.
اونوقت تو به همین راحتی میزنی زیر حرفت و سر کارنمیری؟؟؟؟
روم نمیشه سرمو بلند کنمجلو مامانم اینا...
به هر جال دیگه شوهرمه دیگه...
شما بگید چیکار کنم؟؟؟
پس فردا عیده، ولی حتی پول نداره که یه جوراب واسه من بخره.
چه برشه به لباس عید...
خیر سرم تازه عروسم.
دیگه خرید عیدو که باید شوهرمبکنه واسم.
حالا خرج دانشگاه و اینا نه.
ولی خرید عید، که تازه قراره بریم شهر اونا، چرا باید بابامپولشو بده؟؟؟
ببخشید سرتونو درد آوردم.
اگه کسی تجربه ای داره، اگه میشه بهم بگید.
بگید چیکارکنمکه اینجوری انقدر قد بازی در نیاره و یه ذره از شرایطش کمکنه که بره سر کار...
به خدا دیگه نمیکشم...