پدرم دوباره داره به مامانم خیانت میکنه دفعه اولش نیست بارها خیانت کرده از همون بچگی تا الان یه هفته مونده به کنکور مامانبزرگم مرد اینم از دیروز که فهمیدم بابام دوباره داره خیانت میکنه من خودم مشکل دارم میخواستم برم پیش روانشناس بعد یا عالمه مشکل دیگه هم قاطی شد دلم داره میترکه
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز، بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر به ماه میخندد یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان ، نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید! و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست.........🤍🌱
از کجا میدونیخیلی از این چیزایی که شما میگی گمان هسبا چشم خودت دیدی؟
اینکه اون چند بارش ثابت شد من اون آدم ها رو دیدم دیگه بیشتر از این چی میخواد اینکه اون خانوما با مامانم حرف زدن حتی اسم سه تاشو میدونم
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز، بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر به ماه میخندد یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان ، نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید! و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست.........🤍🌱
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز، بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر به ماه میخندد یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان ، نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید! و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست.........🤍🌱
نمیتونم بهت بگم به فکر خودت باش و بهش فکر نکن چون غ ممکنه اما مامانت میدونه؟
اره یچیز هایی شک کرده فعلا خونه مامانبزرگمه تا بیاد
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز، بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر به ماه میخندد یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان ، نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید! و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست.........🤍🌱
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز، بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست ، گرم و آبی و پر از مهر به ماه میخندد یا زمینی را که دلش از سردی شب های خزان ، نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید! و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز ، پر امنیت احساس خداست.........🤍🌱