2737
2734

سلام بهمگی 

بچه ها دارم دق میکنم خیلی ضعیفم و احمق

ازیکشنبه مادرشوهرم و خواهرشوهرم که پیردختره اومده بودن خونه ما بعدم برادرشوهرم از کرمان اومد خلاصه دم عید کلی مهمون داشتم اسیرشدم بخدا برادرشوهرمم به همه زنگ میزد و دعوتشون میکرد اینجا منم چون تو اقدام بارداری ام و نازایی ثانویه دارم کلی امپول و اینا میزنم واوناهم حسابی رو اعصابم اثر گذاشته و چندباری به همسرم غر میزدم البته اولین بارشون نیستا توسال ازاین مهمون بازی ها زیاد دارم از جاریمم اصلا خوشم نمیاد حسود و احمق به تمام معناست خلاصه الان یه هفته هست مهمون داری میکردم و گاهی هم ناراحتیمو به همسرم میگفتم همسرم ازخواب پامیشد تاشب چندبار به داداشش هی زنگ میزنه عین بچه ها که کجایین کجا رفتین درحالیکه اونا شوهرمو زیادم نمیدونن البته زنش خیلی موذیه و خیلی سعی میکنه خودشو به شوهرم نزدیک کنه اونا ازما بزرگترن دیروز من کمی ناراحت بودم باز همسرمم بازم اخم و تخم کرده بود بعد روز قبلش قرارشده بود باهم اینارو ببریم شهرشون ولی همسرم خودش اماده شد و به مادرش اینا گفت بریم منم گفتم خوب ماروهم ببر اونم گفت خوب بییاین دیگه من چی کارکنم منم نرفتم باپسر ۶سالم نشستم یه عالمه گریه کردم همسرم رفتنی زیرلب غر میزد که خسته شدم ازاینهمه بهونه حدا تموم کنه این زندگی رو و و .....منم بدجور غصه ام گرفت اخه بخدا ماباهم خیلی خیلی خوبیم و همیشه وقتی فامیلاش میاد ناراحتی پیش میاد بابامم کلی بهمون کمک میکنه گوشت مرغ برنج خرج من و پسزم خلاصه حسابی هوامونو داره همسرمم کارمنده ولی لیاقت محبتای بابامو نداره خیلی لجبازه ومغروره حالا ازدیروز حرف نمیزنیم باهم اونم عین خیالش نیست منم مثل همیشه که میرفتم جلو اینبار کوتاه نیومدم و نرفتم سمتش ، خیلی دلم گرفته بدجور داغونم من ازقهر و دعوا خوشم نمیاد تواین ۷سال زندگی هم اصلا باهم قهرنبودیم فقط هرموقع خونوادش بیان دلخوری داریم حالا موندم چی کارکنم اخه 

دم عیده خوشم نمیاد تو خونمون دلخوری باشه ازیه طرفم قراربود اینهفته بریم خریدای عیدمونو بکنیم بااین اوصاف چی کارکنم موندم بخدا خودمم خیلی حساسم ولی اون خیلی دلسنگه بخدا خیلی غصه میخورم وای دلم میخواد محکم باشم تا بفهمه اصلا نازمو نمیکشه

شمابگین چی کارکنم ؟ دوهفته مونده به عید نه خونه تکونی کردم نه خرید نه .....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من خواهرشوهرم چهارروزامدازشهرستان خونم داشتم داغون میشدم اینقدر به شوهرم غرزدم ردش کردرفت وقتی من نمی‌رم مزاحم زندگی کسی بشم چه حقی داره اون بیاد مزاحم زندگی من شه آدم تو خونه خودش آسایش میخواد

از باغ میبرند که چراغانیت کنند/تا کاج جشنهای زمستانی ات  کنند/پوشانده اند صبح تورا ابر های تار/تنها به این بهانه که بارانیت کنند/یوسف به این رهاشدن از چاه دل میند /اینبار میبرند که زندانی ات کنند/ای گل گمان مبر به شب جشن میروی/شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند/یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست/از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند/آب طلب نکرده همیشه 
2731

خب غرغر نمیکردی خواهر من .وقتی از دعوا خوشت نمیاد از قهر خوشت نمیاد قهر نکن اصلا .مخصوصا وقتی اون پیش قدم نمیشه برای اشتی خب چرا قهر کنی که بعدش مجبور بشی خودتو کوچیک کنی

امروزم اومدنی ازسرکار الکی یه سلام داد بعدغذاهم یه دستت درد نکنه زیرزبونی و ....الانم رفته اتاق خواب ...

عزیزم حق با تو ولی اونم مجبور بوده دیگه مهمون اومده از یه طرف غر شمام از یه طرف ولی در کل حق با شماست فعلا نرو شمام سر سنگین باش ولی حرف بزن مث خودش هر موقع هم خواستی بگو بریم خرید خودش پشیمون میشه زیاد محل نده گریه هم نکن 

خب غرغر نمیکردی خواهر من .وقتی از دعوا خوشت نمیاد از قهر خوشت نمیاد قهر نکن اصلا .مخصوصا وقتی اون پی ...



وقتی منو اونطور خار کرد و پاشد رفت حتی بدون خداحافظی چی کارکنم پس ؟ 

2740

عزيزم اون مسئول رفتاراي بد خانوادش نيست با اون خوب تا كن خوب طفلي چيكار كنه به خانوادش بگه نياين؟ تو اگه بودي مي گفتي خانوادت نياين؟ اونا شعورشون نميرسه همسرت چه كنه

منم اوايل كه خانوادش ميومدن تهران دايم در گيري داشتيم چون اصن انگار نه انگار من زن اين خونه ام واسه خودشون هر كاري دوست داشتن مي كردن منم غر و اخم و تخمم واسه شوهره از همه جا بي خبرم بود

ديگه تصميم گرفتم به هيچ جام نباشه كاراشون و حساسيتمو كم كنم و اينجور مواقع به حاي غر زدن بيشتر هواي همسرمو داشته باشم كه داره خرج مهمونا رو هم ميده

تو اينجور مواقع اصلا غر نزن شوهرت خودش مي فهمه 

وقتي غر ميزني خودتو بي ارزش مي كني اينجوري ميشه كه نديدت ميگيره

عزیزم روزی یک ساعت خونه تکونی کن.نه دیگه فکر و خیال میکنی و هم خونه ات تمیز میشه.در ضمن مگه حتما باید همسرت بیاد خرید.من با این شکم قلمبه ام با دختر م میریم بازار حالا منتظر باشن کی اون سرش خلوت بشه.حوصله داریا.زندگی رو برای خودت جهنم میکنی

خیلی دارم سعی میکنم پیشش گریه نکنم ولی اخه دارم‌میترکم 

شوهرتم بیخیال نیس فقط قوی تره 

تو هم محکم باش محل نمیده ک نده سرتو با پسرت گرم کن خریدم بگو بریم خرید سرسنگین

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687