2777
2789
عنوان

من یه خواهر شوهرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1119 بازدید | 64 پست
من چیز بدی توی رفتارش ندیدم اینکه میره اتاق حرف میزنه خوب چیز بدی نی یا جای وسایل رو میدونه یا استفا ...

نه میگه کلا نرید حرف بزنید من اونجام 

اونا خر هفته اونجان .ما میشه دوهفته ای یه بار بریم 

و از قضا همزمان میشه .

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه میگه کلا نرید حرف بزنید من اونجام اونا خر هفته اونجان .ما میشه دوهفته ای یه بار بریم و از قضا همز ...

اها 

شما متاهلی 

اگه اره 

به مادرت بگو هر وقت اون اونجاست بهت خبر بده نری 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️https://www.ninisite.com/discussion/topic/7503866/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86?page=1

ببین برادرش باید بشینه تو خونه ی خودش که خانمش هم نره مطمئن باش اگر پسرشون درست تربیت میشد خانمه یه ...

یعنی شما شوهرت بگه بریم خونه مادرم هرروز ،بلندمیشی میری؟ازخودت اختیار و تصمیم نداری که نری؟

میوه نخره شوهرت بری خونه کسی میزاری توکیفت؟!

ببین برادرش باید بشینه تو خونه ی خودش که خانمش هم نره مطمئن باش اگر پسرشون درست تربیت میشد خانمه یه ...

بابا زندایی منم همینه

داییم یخچالو یه جوری پر میکنه ک میترکه جا نداره

تازه دوتا یخچالم دارن

سرزده بری چشمت بخوره توشو ببینی پره

اما زنش چشمش تنگه و خسیسسسسسس

«در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی..»

چون خونه پدرت میان وخونه ی شما نیس. هیچی نمیتونی بگی اگه قرار به اعتراض باشه باید مادرت اعتراص کنه.وگرنه شمام چیزی بگی میشی آدم بده. چون پدر مادرت پشتشونن

من همان دخترِ بی حوصله ی غم زده ام. دختری که رگ خوابَش حرم است...دل من گمشده، گر پیدا شدبسپارید اماناتِ رضا....السلام علیک یا علی بن موسی الرضا❤️

منم یه خواهر شوهرم.هروقت که میرم خونه ی مامانم، زنگ میزنم زن داداشام هم بیام

بعضی وقتا کیک و شیرینی می پزم و واسشون می برم، یا با همدیگه غذا درست می کنیم. واسه بچه هاشون خوراکی می برم.

اگه خونه یه مامانم نباشن، سهم اونارو از خوراکی ها نگه میدارم. 

هیچ وقت احساس نکردم که اونا غریبه هستن و از ما نیستن. به هرحال بچه‌های برادرهای منو  به دنیا آوردن و بزرگ کردن 

خاطرات کهنه را آخر شبی خواهم نوشت /دخترم باید بداند مادرش دیوانه بود...

راستش من هیچوقت به خودم اجازه ندادم از کرم و عطر کسی استفاده کنم ولی مادرشوهرم خیلی دوس داره بریم خونش و هربار میریم برامون یه قابلمه غذا میده آخر شب ببریم خونه یا هرچیز خوبی داشته باشه میاره برامون،در مورد تو اتاق رفتن و حرف زدن نظر من اینه وقتی کسی تو خونه نشسته حرف خصوصی درست نیس تلفن یه چیز شخصیه ولی اینکه مهمون رو ول کنی بری اتاق بنظرم هرکی باشه ناراحت میشه

فقط 1 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با همه ی حرفاتون موافقم واقعا خونه ی من نمیاد مادرم اینام هیچ مشکلی ندارن تازه خوشحال هم میشن ک بیان ...

عزیزم دل نسوزن به مادرت و حتی پدرت.اگه دخالتم بکنی آدم بده تو میشی.منم شرایط تورو دارم .مادرتو هر کاری بکنی ته دلش پسرشو دوست داره و حتی اگه از کارای عروس ناراضی باشه باز سرویس میده بهشون.من در نهایت هم با پدر مادرم هم برادرم قطع رابطه کردم. وقتی منو دوست ندارن ارزشی قائل نیستن همه چیزشون برای پسرشونه من این وسط فقط به درد آه و نالشون میخورم که میان میگن.الان خیلی راحتم

عروس بزرگه ما هم همینه... چون این مدلی عادت کردن . یادمه برای مراسمات اولیه که میرفتیم خونه پدر مادرش که شام دعوت میکردن ، بقیه خواهر برادراش هم همین بودن ، هر چی بود میخوردن و هر چی میموند میبردن ... برای ما تعجب آور بود که حالا مثلا از ببن اون ۴ تا میوه که تو بشقابت هست ، دو تاش مونده ، میگفتن مامان کیسه بده ما میوه مون رو میبریم ... الانم متاسفانه زن داداشم تو خانوادمون اینجوریه و برادرزاده هام هم شبیه خودش بار آورده ... مثلا مامانم سفره صلوات انداخته بود و مادر و خواهر زن داداشم هم دعوت کرده بود ... نمی دونید چجوری همه چی سفره رو جمع میکردن 😂😂 

آش ، خرما و نون و پنیر و سبزی و میوه و .. یعنی غیر از چیزی که سر سفره خوردن ، کلی هم بردن و میگفتن برای بچه و شوهرمون .. بی پول و فقیر هم نیستن ولی چشم و دل سیر نیستن شوهرش وکیله و وضعش خوبه ولی خب ... ما کلی جلو فامیل و همسایه خجالت کشیدیم اینا شبیه نخورده ها هستن... 

الانم عروسمون میاد خونه مادرم با بچه هاش همش هول میزنن که چیزی نکنه تموم بشه ولی داداشم برعکس اهل خوردن نیست ..

در ماه چندین بار میاد خونه پدر و مادرم ولی سالی ۲ بار نهایت دعوتشون میکنه و هر بار بعد از رفتن از خونه پدر و مادرم تعارف الکی میکنه بیاید اونورا ...🤣😂 مامانم هم مثل خودش به خنده میگه خب دعوت کن که بیایم...اونم هیچ موقع دعوت نمیکنه..و توقع داره هر بار که من و داداش دیگم هستیم اونم باشه وگرنه شر به پا میکنه که چرا ما رو نگفتی ... 

سری قبل من به مامانم گفتم به اونا نگو بیان چطور فقط مفت خوری بلده و دعوت نمیکنه پس تو هم دعوت نکن ... یه شری به پا کرد که نگو ولی من دلم خنک شد یه کوچولو سوزوندمش .😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز