من یه دوست داشتم شینیون کار شده ۵سال از ازدواجش میگذشت
یه سری مشکلات داشت تو زندگیش مثلا شوهرش دست بزن داشت و بد دهن بود اینم چون من عاشق یکی بودم هی بهم انرژی منفی میداد و میگفت نمیتونه از پس زندگی بر بیاد درصورتیکه من میدونستم اینجوری نیست ولی از حرفاش از ته دلم ناراحت میشدم
۷ماه پیش نامزدیمون بود (الان دیگه ازدواج کردیم چند ماهه)منم رفتم آرایشگاه اونا اون درست کرد و یکی دیگه میکاپ کرد توی مراسمم دعوت بود مراسممون توی تالار بود
دیگه اومدن و نگو این دوستم با پسر عمه مادر شوهرم رفتن شمال!
خلاصه این بخاطر اون پسره طلاق گرفت از شوهرش و رفت با میلاد و حرف ازدواج میزد و در عوض کلی ازش استفاده جنسی میکرده...
منم خبر نداشتم بعد دوماه بهم گفت بعد میلاد ولش کرد و گفت بهم نمیخوریم
ازش پرسیدم کاری باهات کرده؟از اون لحاظ ؟
الهه علنا گقت اره بابا زیااااد راضی ام بود ازم نمیدونم چرا ولم کرد
من تصمیم گرفتم این ادمو کنار بذارم چون همش حرفاش منفی بود و از وقتی رفته بود آرایشگاه عوض شده بود آدم درستی نبود تو مراسمم مست کرده بود اصلا یه وضعی
دوهفته پیش نامزدی پسره با یکی دیگه بود منم ازش خوشم نمیاد و نمیخواستم برم ولی شوهرم باهاش قبلا چون فوتبال میرفتن صمیمی ان از یه طرف دیگه داداش زندایی شوهرمه
یعنی زندایی شوهرم میشه دختر عمه مامانش
زنداییهام واقعا زن کلیه چه خودش چه شوهرش که دایی شوهرم میشه
منم میخواستم نرم نامزدی اینا شوهرم گفت به مامانش که نمیایم ما مامانش گفته بود به احترام داییت و رزیتا بیاید رزیتا زنشه
دیگه مجبور شدم رفتیم نامزدیشون و به روی خودم نیاوردم و همش لبخند زدم و رقصیدم چون اگه ناراحت بودم اونا فکر میکردن بخاطر اون دخترس
بعد زنداییش مادرشوهرمو کشید کنار بهش گفت که الهه اومده دم خونمون مست بوده ابرو ریزی کرده شیشه هامونو شکونده و فحش های بد میداده
بعد مادرشوهرم به شوهرم گفت اینجوری شده اونم یمن گقت انقد من خجالت کشیدم و ناراحت شدم آخه زنداییش خودش تنها بوده با دختر ۲سالش دایی شوهرم خونه نبوده
الان الهه بهم پیام داده صدام زده میدونم میخواد راجب همین بپرسه حالا یا راجب میلاد یا حتما فهمیده منم رفتم میخواد بدونه چرا رفتم
بنظر شما چی بگم بهش