یک مسجد کباب میداد منم ایستادم یک زنه چاق سیاه جیغ کشید بچه ها اینجا کوبیده میده مثل وحشی ها دوید یعنی یک جوری خودشو زد بهم که کمرم شکست بچه هاش از روم میخواستن رد بشن
یعنی چی بخاطر یک نذری ادم میکشی من که از صف آمدم بیرون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.