سلام من منیژم ولی اسممو تغییر دادم به ملیس تعجب نکنید ملیس کیه
دقیقا 1.2 سال از آشنایی من با دوست پسرم گذشته بود شب تولدم همرو دعوت کردم مامانم در جریان بود ولی بابام نه که رل دارم
اون شب یکی از دوست های فابریکم رو آوردم که اونم دوستشو بیاره آشنا شن ولی انگار برعکس بود دوست پسرم تو حال خودش نبود هیچ کسی تو حال خودش نبود فقط من حالم خوب بود امیدوارم گرفته باشید چی گفتم
دوست رلم همش چشمک میزد میخواست مخمو بزنه و من هرچی به دوست پسرم گفتم که دوستت عجیب باور نکرد حتی خودش با چشماش دید و چپشم نگرفت قبل این اتفاق ها مامانم که اومده بود بردمش خونه و خودم اومدم
فردا پسره دوباره بهم پیشنهاد داد منم زدم تو صورتش که برو بابا اگه امیر بفهمه برات بده اونم گفت امیر اصلا تو براش اهمیت نداری و تعریف کرد که با دوست تو ریخته رو هم منم عصبی گفتم ثابت کن رفت اینا من رفتم. یه گوشه دم خونه امیر قایم شدم سجاد دوستش رفت سلام کرد اینا بعد دوستمو دیدم زمانی که درو برای سجاد باز کرد امیر و دختره دوستم ل•• بودن حالم بهم خورد
زدم تو صورتشو اینا و رفتم خونه هنوزم تو یادم هست هنوزم خودمو سرزنش میکنم که چرا دوستمو باهاش آشنا کردم
هیچ وقت دوستت رو با رلتون آشنا نکینید