خواب دیدم تا رفتم خونه دوست پسرم با برادرش ولی خودش نبود تا منو به خونوادش معرفی کرده بوده و برام کادو خریده بود و مامان باباش خواهراش منو میشناختن و بعدش موقع برگشت به خونه تو خواباا
تا ب مامانم گفتم خواهرش گفته من عاشق دخترتونم با من بود مامانم تسبیح دستش بود گفت ایشالا فقط با این خونواده ازدواج کنی خوابم ساعت هفت هشت صبح بود خوابیده بودم ک دیدمش ادامش هم بیدار شدم باز خوابیدم دیدم ادامشو خودم دختر مجردم