2777
2789

رفته بودن روستا یه دختر رندوم روستایی داشته سبزی می‌فروخته بعد به من میگن تو جمع فامیل میکوبن تو سرم

من اصلا کاری ندارم ولی منم رشتم تجربیه کلاس زبان میرم و خودم کلی تو خونه یاد گرفتم ورزش میکنم کم و زیاد دارم تلاش می‌کنم پاره شدم کوچک ترین خرجی برام نکردن

 اون وقت حس ناکافی بودن هم میدن

واقعا فازشونو درک نمیکنم انگار من به هیچ دردی نمیخورم ولی اون دختر با سبزی فروختن دنیا رو نجات داده و من عقب موندم ازش:/خو هر کسی تو شرایط خودش تلاش میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز