امروز اش درست کرده بودیم یکی از دوستای خانوادگیمون هروقت میریم خونشون بهمون غذاها میده میاریم
قابلمشون مونده یود خونمون ، گفتم امروز درست کنیم بهشون اش بدیم
کلی پیاز داغ درست کردم سیر داغ ، نعنا داغ ، چقد زحمت کشیدم برا اشه
بابام تا دید میخوایم به اوناهم بدیم گفت یه کاسه هم برا مامانم میبرم
برداشت یکم ریخت کف قابلمه اونا ، بقیشو ریخت تو کاسه برد برا ننش و خواهرش😐😑
اونم چه خواهر و مادرییییییییییییییی
خدا شاهده سالی یه بار به زوررررررررر دعوتمون میکنه ، یه بار دعوتمون کرده بود رفتیم خونشون هممم یه تعارف الکی زد ، که شام بمونید ، خدا به سر شاهده مامان بزرگم گفت آمادگی نداریم😐😑
اونوقت این عمم زندگیمونو سیاه کرده ، کاری کرد مامان بابام تا پای طلاق رفتن
خدا شاهده کاری کرده بابام فقط طرف اوناست،
الکی به دروغ از زبون مامانم حرف میزنه به بابام میگه به من و مامانم بی احترامی میکنه
از همینجا دلم میخواد بگم توف تو روی هررررررررچی مرد بچه ننست
توفففففففففففففففففففففففف
از بابامم بدم میاد دیگه